دوشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۶

بقا در طبیعت


اپیزود اول

بقا در طبیعت عنوان یک دوره آموزشی است که انجمن کوهنوردان ایران به مربیگری مجید ثابت زاده برگزار کرد، بخش اول این کلاس که از حدود 2 ماه پیش برنامه ریزی شده بود روز 3 شنبه 15 آبان 86 از ساعت 2:30 تا 9:30 شب در محل باشگاه دماوند برگزار شد و بخش عملی آن روزهای پنج شنبه و جمعه 17 و 18 آبان 86 در ایگل برگزار شد که گزارشی از آن تقدیم علاقمندان میگردد .

حرکت از تهران ساعت 2 ب ظ با نیم ساعت تاخیر
3:30 ب ظ به ایگل رسیدیم و به سمت کمپ حرکت کردیم
5:30 ب ظ به کمپ رسیدیم



بعد
از استراحت کوتاهی مجید ثابت زاده مدرس کلاس که قبل از ما آنجا بود گروه را به دو تیم تقسیم کرد و عملیات جستجوی گمشده را بر اساس آنچه در کلاس نظری آموخته بودیم و از روی رد پا و آثار دیگری که گمشده از خود به جا گذاشته آغاز کردیم و با کمک و راهنمایی مربی و در تاریکی به انجام رساندیم.

فرصت کوتاهی برای صرف شام داشتیم و سپس به هریک از ما یک کیسه پلاستیکی و دو متر نخ داده شد تا با آن جان پناهی برای شب مانی بسازیم ، چادر 4 نفره ای که تا آنجا بدوش کشیدم بی استفاده ماند، شب را درون این جان پناه به صبح رساندیم، برگهایی که بستر ساخته بودیم و سایز کوچک آن جای گرم و نرمی برای ما (من و دو نفری که در تصویر میبینید) فراهم ساخت .



ثابت زاده جان پناه ما را تایید کرد و ان را عالی توصیف کرد



حدود ساعت 10:30 ب ظ استاد ما را جمع کرد و پس از توضیحاتی اجازه خواب صادر شد ولی در همین لحظات چند تا از محلی ها هراسان به کمپ ما آمدند و درخواست کمک کردند برای یکی از آنها که روی صخره ای مجروح شده است ، ثابت زاده به سرعت همه را فراخواند و به سرعت 3 تیم امداد تشکیل داد و ما از پاکوب باریکی به بالای دره مجاور رفته و با پایین رفتن از دره و عبور از رودخانه صخره مقابل را صعود کرده و به همراه پرستاری که در گروه بود به بالای سر مصدوم رسیدیم و پس از بستن پای شکسته ، دوستان او را به پایین هدایت کردند و او (مصدوم ) که بعد دانستیم هنرپیشه نقش اول این سناریو( مانور) بود اکثر ما را فریفت و فریادهای دردآلودش براستی ما را نگران کرده بود . عملیات نجات از لحظه خبر تا بازگشت ما به کمپ حدود 1/5 ساعت طول کشید که موجب رضایت ثابت زاده بود. این بخش از کلاس بسیار هیحان انگیز و به نظر من و اکثر دوستان بسیار عالی بود.

روز دوم با مسیریابی به کمک جی پی اس شروع شد ، با چگونگی بستن اندام شکسته مصدومین و همچنین روش ماساژ قلبی و عملیات احیا ادامه یافت و با آموزش ساختن صندلی با تسمه و روش های حمایت خاتمه یافت.


ثابت زاده در هر فرصتی نکات جالبی را برای برون رفت از شرایط دشوار عنوان میکرد و خاطرات او که جا بجا و متناسب با هر درسی از عملیات امداد میگفت بسیار شنیدنی و مفید بود.

ساعت 3:30 ب ظ کلاس پایان گرفت و همگی به ایگل بازگشتیم.


اپیزود دوم

اما این دوره دارای حاشیه هایی بود که لازم میدانم به آنها بپردازم چون گویای وضعیت نا بهنجاریست که در جامعه کوهنوردی ایران حاکم است و شاید ریشه بسیاری از حوادث ناگوار را از کند و کاو در زوایای این حواشی بتوان دریافت.

در ابتدای حرکت متوجه گفتگوهایی بین چند نفر در اتوبوس شدیم و سر انجام به درخواست فرهود فرهادی، راننده اتوبوس را نگه داشت تا دوست محمد صبوری که بدون ثبت نام کردن همراه ما شده بود پیاده کند و مشاوره در گوشی صبوری و اسماییل متحیرپسند هم کمکی به حل مشکل نکرد، صبوری با مازیار اتوکش صحبت کرد و اتوکش گفت که به دستور مدیریت انجمن فقط کسانی که ثبت نام کرده اند اجازه دارند در دوره شرکت کنند و من (اتوکش ) مامورم و معذور، هنگام پیاده شدن فرد ثبت نام نکرده ، صبوری به اتوکش چنین گفت:

آخه تو کی هستی که بخای مامور باشی و معذور، تو که اندازه این حرفا نیستی
پیاده شو(به دوستش ) آخه اینایی که پول دادن اتوبوسو خریدن

ابتدای سفر و این درگیری کلامی و اهانت او به جمع ، همه را متحیر ساخت به جز اسماییل متحیر پسند که او به گمانم با چنین احوالی آشنا بود و فرهادی از بقیه به خاطر این اتفاق عذرخواهی کرد.

بعد از مانور امداد و نجات ثابت زاده همه را به صحبت در باره آن فراخواند و تعدادی از کوهنوردان زبان به سؤال و انتقاد گشودند که این یک کلاس امداد و نجات است و نه بقا در طبیعت و اصولا طرح درس بقا در طبیعت چیست؟

به نظرم انجمن باید قبلا محتوای دوره را به همه اطلاع میداد تا شرکت کنندگان بدانند چه مباحثی تدریس خواهد شد و اگر آن را برای خود تکراری می بینند در دوره شرکت نکنند ولی با وجود این پافشاری این دوستان بر عقاید خود و ادامه یک بحث طولانی و بی سرانجام به هیچ وجه ضرورتی نداشت و این انتقاد را باید بعد از دوره به انجمن میکردند و حتی درخواست برگرداندن مبلغ ثبت نام را میکردند (اگر چنین میخواستند ) و من اطمینان دارم که انجمن هم با این خواسته ، برخوردی منطقی میکرد.

چیزی
که در گفتگوهای آن شب و فردای آن بین بقیه مشترک بود اشاره به لحن پر غرور و منم زدن های منتقدین بود که خواسته یا ناخواسته قدرت و تجربه و سالهای طولانی کوهنوردی و کوهنوردی های دشوار خود را به رخ ثابت زاده و سایرین می کشیدند و این رفتار و گفتار را هیچ کس نمی پسندید.

روز جمعه و هنگام ناهار نفهمیدیم که چه آتشی نهفته بود و چون شد که یک باره شعله ور شد تا رضا نصراللهی و محمد صبوری به کتک کاری بپردازند، چند تایی وساطت کردند و بقیه مات و مبهوت به تماشا ایستادند.

هر آدم بی سر و پایی ممکن است کتک کاری کند ، به دیگران بی احترامی کند و جمعی را که خود را با آن یکی نمی بیند و یا بالاتر از آن می پندارد مورد تمسخر قرار دهد ، کاری که ما در این دو روز به دفعات شاهد بودیم اما مشاهده چنین رفتاری از کوهنوردان دو باشگاه پر سابقه باور کردنی است ؟


در باشگاه های کوهنوردی قدیمی و صاحب نام این کشور چه میگذرد؟

آیا اکنون روزگار مغزهای کوچک و عضلات بزرگ است ؟

آیا تنها صعود های دشوار برای ارزیابی ابعاد اخلاقی و انسانی ما کفایت میکند؟

آیا جان باختگان زمستان پارسال هم این چنین مغرور و سرخوش از قدرت بدنی بی بدیل خود بودند؟


میتوان وجود اکیپ های کوچک را در این باشگاه ها تصور کرد که با هم دوست و صمیمی اند، با هم به کوه میروند و تعامل چندانی با دیگران ندارند بعد به تدریج خود را تافته های جدا بافته می یابند و تمسخر دیگران، بی احترامی و اهانت به دیگران هم تبدیل به هنجار گروه میگردد.

میتوان تصور کرد که در این باشگاه ها کار به اعلام برنامه توسط سرپرستان و حق عضویت سالیانه ختم میشود و اخلاق و منش انسانی و البته کوهنوردی که ما به آن میبالیم جایی در این میانه ندارد، به یاد می آورم که فریدیان در گزارش صعود خود میگفت که رقابت کوهنوردان گاهی مرزهای اخلاقی را هم در می نوردد.

افسوس ، افسوس و دو صد افسوس




۳ نظر:

ناشناس گفت...

حتی باور آن کتک کاری سخت است . . .

ناشناس گفت...

وقتی پست قبلی را در دوسطر دیدم هیچ تصور نمی کردم چنین باشد. جز شرم ساری چه باید گفت؟!

آرام‌کوه گفت...

دوستان
کافی نیست که ما تنها اظهار تاسف کنیم
اینها مشتی است نمونه خروار، ناهنجاریهایی که در جامعه ما رشد کرده و به هنجارها و امور معمولی بدل شده است و خوب بطور طبیعی در جامعه کوهنوردی نیز رسوخ کرده است ، ما باید تا آنجا که میتوانیم با این بداخلاقی ها مبارزه کنیم، از سانسور خود و دیگران بپرهیزیم و صراحت و پاسخ گویی و احساس مسؤلیت را رواج دهیم

ببینیم چگونه باید این