و آدمی، خسته و تنها و اندیشناک بر سرِ سنگی نشسته بود پشیمان از کردوکار خویش و زمین به سخن درآمده با او چنین میگفت:
به تو نان دادم
من، و علف به گوسفندان و به گاوانِ تو، و برگهای نازکِ ترّه که قاتقِ نان کنی.
انسان گفت: چنین است.
پس زمین گفت: به هر گونه صدا من با تو به سخن درآمدم: با نسیم و باد، و با جوشیدنِ
چشمهها از سنگ، و با ریزشِ آبشاران؛ و با فروغلتیدنِ بهمنان از کوه آنگاه که سخت
بیخبرت مییافتم، و به کوسِ تُندر و ترقهی توفان.
انسان گفت: میدانم میدانم، اما چگونه میتوانستم رازِ پیامت را دریابم؟
پس زمین با او، با انسان، چنین گفت: نه خود این سهل بود، که پیامگزاران نیز اندک نبودند.
گروه تلگرامی
اعلام برنامههای کوهمان
صعود به قله
خرسنگ،
جمعه ۲۹ تیر ۹۷
ساعت ۵:۳۰ صبح همت شیخ بهایی و ساعت ۶ صبح میدان لشگرگ، رپبروی سنگکی، برگشت از جاده امامه
۱- عباس قمی
۲- منوچهر گلپور
۳-...
۴- عباس ثابتیان
…
۲۹ تیر ۱۳۹۷ و هنگام صعود به خرسنگ نخستین نشانه را دریافت کردم اما راز این پیام را چگونه میتوانستم
دریابم؟
نزدیک به قله،
حدود ۱۵ دقیقه پیش از آن، احساس خستگی و بیحالی
شدیدی کردم، آرام آرام تا قله رفتم، بیحال و خسته بودم و کمی حال تهوع داشتم، با
خودم فکر کردم که شاید مسموم شده باشم، نکند از آبی است که صبح از رودخانه
برداشتم؟
تاقباز دراز
کشیدم و ۱۵ دقیقهای
استراحت کردم، جایی دورتر از قله قضای حاجت کردم و حالم بهتر شد، در بازگشت خوب
بودم، سریع فرود آمدم و به شهر بازگشتیم.
از پیامهای
گروه، ۲۰ دی ۹۷، روزی که در بیمارستان به اتاق عمل رفتم:
«بعدن آقای دکتر
شیروانی برامون علت این اتفاق ناگهانی را بگه چون عباس با ورزش دوسته و بعید میدونستم
بدون هیجگونه علائم قبلی عمل داشته باشه. ما که کنارش بودیم در ارتفاع چیزی
مشاهده نکرده بودیم فقط یک بار فکر کنم قله خرسنگ تابستون یه کم ناراحت شد» !
واکنش باقی
دوستان هم همین بود، تعجب میکردند!
اما پیام این رقیقمان قصهی خرسنگ را به یادم
آورد!
دو سه روز پس از
آن، یعنی هفتهی اول مرداد معدهام ناراحت بود، با پزشک مشورت کردم و او پیشنهاد کرد
از معده آندوسکوپی کنیم، به بیمارستان رفتم و آندوسکوپی کردم به همراه آزمایشهای
کامل خون و ادرار...
نتیجهی
آندوسکوپی و آزمایش خون و ادرار همه منفی بودند، معدهام خوب بود، کلسترول بالا
نداشنم، تریگلیسیرید و قند و بقیهی چیزها طبیعی بودند.
نیمهی دوم مرداد
به سفر رفتم، برای شرکت در نمایشگاه کتاب کوهستان در پسی passy فرانسه و بعد به آلمان رفتم برای دیدن مهرآفرین
و آریا، خواهر و برادرم و ...در سفر هیچ مشکلی نداشتم، پیادهروی مفصل و دو روز هم
در دوسلدورف سنگنوردی کردم.
به نظرم یک روز
اوایل پاییز بود، مهر ماه و کارهای روزانه... رفتن به بانک، اداره مالیات یا
خریدهای روزانه و آن روز در شروع یک پیادهروی ساده احساس سنگینی در سینهام کردم
و ضربان قلبم بالا رفت، تا حدود ۱۳۰!
برایم عحیب بود،
نفس عمیقی کشیدم، سنگینی سینهام کم شد و ضربان عادی شد و به کار و زندگی ادامه
دادم.
تا دو یا سه ماه
پس از آن این احساس سنگینی سینه و ضربان بالا
شاید ده بار دیگر تکرار شد، روی پلههای مترو، پیادهروی آخرشب به سوی خانه
و دو بار هم در کوه و هر بار با چند نفس عمیق و استراحتی کوتاه مشکل حل میشد.
پس زمین گفت: به
هر گونه صدا من با تو به سخن درآمدم: با نسیم و باد، و با جوشیدنِ چشمهها از سنگ،
و با ریزشِ آبشاران؛ و با فروغلتیدنِ بهمنان از کوه آنگاه که سخت بیخبرت مییافتم،
و به کوسِ تُندر و ترقهی توفان.
انسان گفت: میدانم
میدانم، اما چگونه میتوانستم رازِ پیامت را دریابم؟
آذر ماه سینوسهایم
درد میکردند! فکم درد میکرد، دندان درد داشتم و چند شبی را به کمک مسکن صبح کردم
و شبها هم در راه خانه و در قطار مترو گردنم درد میکرد، با خودم میگفتم عاقبتِ ساعتها پشت کامپیوتر نشستن همینه، آرتروز گردن گرفتی... همین روزها باید گردنبند
ببندی و با همین فرمون بری احتمالن باید با بولدرینگ خداحافظی کنی!
***انتشار
درد
در
اغلب موارد دردهای قلبی به سایر نواحی بالاتنه منتشر میشود
گردن،
گلو، فک تحتانی، دندانها
از
کانال تلگرامی دکتر حسین ماندگار گه میخواندمش***
پس زمین با او،
با انسان، چنین گفت: نه خود این سهل بود، که پیامگزاران نیز اندک نبودند.
انسان گفت: چنین
است.
سهشنبه ۱۱ دی ۹۷
با دکتر حسین
شیروانی، رقیق و کوهیار نازنین تماس گرفتم...
فردا بیا
بیمارستان
فردا چهارشنبه ۱۲ دی ۹۷ به بیمارستان رفتم … اکوکاردیوگرافی و تست ورزش
روی تردمیل سه
دقیقهی سوم را تاب نیاوردم (از بخت خوش)، سینهام سنگین شد و ضربان قلبم بالا
رفت، مسئول تست، مرا پایین آورد و با گزارش مثبت!! تست ورزش پیش دکتر فرستاد.
باید آنژیو سیتی
بشی تا ببینیم گرفتگی رگها تا کجا است.
عصر چهارشنبه
بیمارستان جم، آنژیوگرافی و غروب پنجشنبه دوباره بیمارستان، آنژیو سیتی نشان از گرفتگی شدید رگهای قلب
دارد!
باورنکردنی بود،
با گرفتگی بالای ۹۰ درصد چگونه باید میتوانستم قدم از قدم بردارم... نه حتمن اشتباهی
شده، یک جای کار میلنگد!
و هیچ جای کار
نمیلنگید، همه چیز درست بود.
دوشنبه ۱۷ دی، بیمارستان الغدیر و قرار
آنژیوگرافی، دقت این یکی خدشهبردار نیست، رگ اصلی و ۹۸٪ گرفتگی.به خاطر شدت و نوع گرفتگی تنها راه جل، جراحی بایپس رگهای
قلب است، تنها گزینهام انتخاب جراح است!
از دوشنبه هفده
تا پنجشنبه بیستم دی در بیمارستان به این ترتیب معرفی میشدم:
آقای ثابتیان،
کاندیدِ CABG !!
با حسین صحبت
کردم، پیشنهاد کرد که فردا که مرخص شدم در مورد انتخاب جراج صحبت کنیم.
ساعتی پس از آن
دکتر اعلایی جراحِ بیمارِ هماتاقم آمد و او را معاینه کرد و بعد با من حال و
احوالی کرد و گفت که "فردا یا پسفردا جراحی میشین “
راستش تازه متوجه
وخامت اوضاع شده بودم، فهمیده بودم که ممکن است بار بعدی با پای خودم به بیمارستان
نیایم.
دوباره با حسین
صحبت کردم، با منصوره مشورت کردم و به بیمارستان گفتم که میمانم تا جراحی انجام
شود.
کوهنوردان هم
بیمار میشوند!
رگهای قلب کوهنوردان
هم میگیرد، نگاهی به مرگ کوهنوردان در کوه و یا در شهر نشان میدهد که انها هم
دچار حملهی قلبی میشوند!
همین امروز با
پزشک خود تماس بگیرید و از او بخواهید آزمایشهای کاملی برای شما بنویسد، از میزان
کلسترول، تریگلیسیرید و قند خون خود آگاه شوید و حتمن با انجام تست ورزش از
گرفتگی احتمالی رگهای قلب خود بدانید.
امیدوارانه همه
چیز خوب است، اما شاید ناچار باشید روش زندگی حود را تغییر دهید، شاید نیاز به
اقدام دیگری مانند آنژیوگرافی باشد یا گرفتن دارو و یا ترک کوهنوردی که بیشک
بدترین سناریوی ممکن است، اما یادمان باشد اگر امروز کاری برای خودمان نکنبم ممکن
است بهترین فرصت را سوزانده باشیم.
اگر این پرسش در
ذهن شما هم شکل گرفته که با گرفتگی کامل رگهای قلب چطور به کوه میرفتم، در بارهی عروق جانبی (collaterals ) بخوانید!
اینجاها
https://mediko.ir/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%B1/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر