شنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۹

بخش دیگری از گزارش سفر به آمریکا - نوشته‌ی عباس محمدی

برگرفته از دیده‌بان کوهستان

در تیتان و یلوستون، مفهوم "پارک ملی" را به واقع در برابر چشم دیدیم؛ جنگل و مرتع در امان مانده از چرا و درخت بری و بوته کنی، رودخانه ها و دریاچه های شفاف که حکایت از نبود فرسایش خاک داشتند، جانوران کوچک و بزرگ که در اطراف دیده می شدند (چند نمونه که ما دیدیم: گوزن "موس"، گوزن شمالی، خرس سیاه، بوفالو، عقاب، سمور، سنجاب، مارموت، قزل آلاهای بسیار درشت،...)، هماهنگی معدود بناهای موجود با طبیعت، باریک بودن راه اصلی ماشین رو، محدودیت واقعی سرعت خودروها برای کم شدن خطر برخورد با جانوران، و مدیریت محسوس و موثر که علاوه بر تامین امکان بازدید چند میلیون نفر، اجازه ی هیچ گونه تخریب و آلوده سازی را نمی داد.


برای پیاده روی ها، راه های پاکوب باریکی فراهم شده و هیچ کس از آن ها خارج نمی شود و بخصوص کسی در سر پیچ ها میان بر نمی زند. به این ترتیب، فرسایش خاک و تخریب پوشش گیاهی به حداقل ممکن رسیده است. پای درختان ده ها و صدها ساله، نهال های تازه روییده یا چند ساله هم دیده می شد که حکایت از زنده بودن و زادآوری جنگل داشت.در خارج از جنگل، هر جا به چمنزار، یا در ارتفاعات به گیاهان سنگ دوست و سرما دوست و گلسنگ ها می رسیدیم، تابلوهای کوچکی می دیدیم که روی آن ها نوشته شده بود: «پا روی این گیاهان نگذارید، صدها سال سال طول می کشد که در این شرایط، چنین گیاهانی برویند.» یا: «از مسیر حرکت کنید؛ فقط روی سنگ های لخت پا بگذارید». گردشگران حق ندارد بیرون از محوطه های تعیین شده، چادر بزنند یا پارک کنند. کوه نوردان هم در ارتفاعات بالا، فقط در جاهایی که قبلا برای چادر تسطیح شده، یا بر روی بخش های بی گیاه اقامت می کنند؛ به طور کلی محیط بانان (rangers) رابطه ی خوبی با کوه نوردان دارند و آنان را از خودشان می دانند.

در محدوده هایی که پارک دفتر داشت، یا در نقاط تعیین شده برای اقامت، می شد این چیزها را یافت: تابلوها و بولتن ها و بروشورهای متنوع که اطلاعات منطقه و هشدارهای لازم را می دهند، سطل های جداگانه برای انواع زباله و پسماند (با در هایی که اجازه ی سرک کشیدن حیوانات را نمی دهد)، توالت، و در بعضی جاها: موزه و کتاب فروشی و فروشگاه.

در مورد توالت بد نیست به یکی دو نکته اشاره کنم: همه جا توالت های همگانی بسیار پاکیزه هستند و در پارک های ملی، بیشتر آن ها سیفون نداشتند (برای آن که آب های آلوده وارد سفره های زیر زمینی نشود، و نیز احتمالا برای آن که بتوان مدفوع را پس از مدتی تخلیه کرد). توالت های بدون سیفون، از یک کاسه توالت (فرنگی) و یک مخزن که مستقیما در زیر کاسه قرار دارد تشکیل شده (کسی هم بطری نوشابه و مانند آن را داخل مخزن نمی اندازد!). در داخل اتاقک توالت نوشته اند که پس از استفاده، دریچه ی روی کاسه را بگذارید. برای خروج بو و گاز، مخزن توالت هواکشی دارد که با یک لوله ی دودکش مانند به بیرون راه دارد.

در پارک های ملی کسی مجاز نیست که در فضای آزاد مدفوع کند؛ هر کس که قصد این کار را داشته باد (مانند کوه نوردانی که برنامه های بیش از یک روز دارند) باید مدفوع خود را در کیسه های ویژه ی این کار ریخته و با خود به محل های دفع برسانند. برای ما که به این کار عادت نداشتیم، ابتدا قضیه سخت و چندش آور به نظر می رسید، اما پس از یک بار استفاده دیدیم که کار بسیار عملی و تمیز است؛ به ویژه در جاهایی مانند "گردنه ی زیرین" گراند تیتان که یک کاسه توالت بدون چاه و مخصوص استفاده با کیسه نصب کرده بودند. برای دیواره هایی که چند روز کار می برند (مانند ال کاپیتان)

کوه نوردان لوله های پی وی سی با خود می برند تا کیسه های مدفوع را داخل آن بگذارند و به پایین برسانند.

5- و چند نکته ی زیست محیطی و فرهنگی دیگر

پس از پایان گرفتن برنامه ی ده روزه ی کوه نوردی در پارک ملی تیتان، ما حدود دو هفته ی دیگر را به گشت در آمریکا (عمدتا به بازدید از پارک های ملی و دیگر مناطق طبیعی) اختصاص دادیم. در جریان این گردش ها، متوجه نکته هایی شدم که ذکر آن ها می تواند برای دوستداران محیط زیست جالب توجه باشد.

*حضور سرخپوستان (American Indians)در آمریکا، امری صرفا مربوط به گذشته نیست؛ اگرچه امروزه دیگر مانند سده های هجده و نوزده از قبیله های سرخپوست که آزادانه در همه جا می چرخیدند خبری نیست، اما هنوز هم می توان حضور و نفوذ آنان را در غرب آمریکا – از جمله در وایومینگ- حس کرد. در ایالت هایی مانند آریزونا و نوادا که کم و بیش بیابانی هستند، جامعه های سرخپوست را بیشتر می شد دید به گونه ای که بعضی شهرهای کوچک مانند "توبا" (Tuba) یکسره سرخپوستی به نظر می آمدند. البته این سرخپوستان با آن هایی که در فیلم های وسترن دیده ایم، تفاوت آشکاری داشتند؛ همگی با لباس های امروزین (نه با پوستین، و پر هایی بر سر!)، بسیار آرام و محزون، و با اندام هایی غالبا چاق. یکی از دوستان که سال ها است در آمریکا اقامت دارد، می گفت بدن سرخپوستان با رژیم غذایی آمریکایی سازگاری ندارد و به همین دلیل گرفتار یک نوع چاقی بیمارگونه شده اند، و به خاطر گذشته ی غمبار و پر از شکست خود، سخت افسرده هستند. او همچنین می گفت که سیاست های کنونی دولت آمریکا که به سرخپوستان کمک مالی می کند، به خاطر این است که آنان را از کار و فعالیت موثر اجتماعی بازدارند و به حاشیه برانند! به هر حال، امروزه سرخپوستان آمریکا غالبا در منطقه های کم آب غرب و بسیاری از آنان در شرایط فقر و بی کاری زندگی می کنند.

از حدود دوازده هزار سال پیش، سرخپوستان در منطقه ی تیتان زندگی می کرده اند. ورود اروپاییان به آمریکا، و جنگ هایی که با مردم بومی کردند و به تصرف سرزمین های آنان و سرانجام رانده شدن سرخپوستان باقی مانده به "زمین های تخصیصی" (reservations) منجر شد، تغییرات ژرفی در زندگی و فرهنگ جماعت های بومی باقی مانده بر جا گذاشت. اما آن چه که از گذشته ی این ساکنان اولیه ی آمریکا باقی مانده، نشان می دهد که زندگی آنان بسیار هماهنگ با طبیعت بوده است؛ در منطقه ی تیتان، آنان هیچ گاه اقامتگاه هایی شبیه به ساختمان های دایمی نداشتند، و به قول لین تام (Laine Tom) که کتابی درباره ی زندگی قبیله ی «شوشونی» (Shoshone) (نزدیک ترین قبیله به منطقه ی جکسون هول، و از وابستگان قبیله ی معروف کومانچی: Comanche ) نوشته است، «روش آنان این بود که هنگام گذر از یک سرزمین، به هیچ چیز آسیب نرسانند، چونان ماهی که در آب و پرنده ای که در هوا می گذرد». برای سرخپوستان، کوه ها فقط نشانه هایی بر روی زمین نبودند، بلکه مکان هایی هم بودند برای ارتباط معنوی.

در یکی از شهرهای آریزونا به نام وینسلو (Winslow) روزنامه ای دیدم به نام Navajo- Hopi که گویا متعلق به جامعه ی سرخپوستی ناواجو است. این جامعه، خود را ملت ناواجو (Navajo Nation) می خواند و کوشش دارد که فرهنگ و زبان بومی و دیرین خود را حفظ کند. در این روزنامه (شماره ی 8 سپتامبر 2010)، ضمن مقاله ای در نقد یک طرح انتقال آب، نوشته شده بود: «در حالی که موضوع توسعه ی پایدار و "سبز بودن" فقط چند دهه است که در جامعه ی معاصر طرح شده، سرخپوستان از صدها سال پیش به آن عمل می کرده اند. قضیه بسیار ساده است؛ فقط به اندازه ای که نیاز داری، بردار. آن چه را که داری اسراف نکن. منابع خود را به اشتراک بگذار».

یکی از معروف ترین مانیفست های زیست محیطی که امروزه شهرتی جهان گیر یافته، سخنان "رییس سیاتل" (Chief Seattle) بزرگ قبیله ی سرخپوست دوامیش (Duwamish) است که در سال 1855 خطاب به رییس جمهور آمریکا گفت. دولت آمریکا به سیاتل و قبیله اش که پس از چند سال نبرد، سرانجام از سفید پوستان شکست خورده بودند گفته بود که باید زمین هایشان را به دولت بفروشند و به "زمین تخصیصی" بروند. سیاتل در نمی یافت که «فروش زمینی که آنان صاحب اش نیستند، چگونه ممکن است» و...

چگونه می شود آسمان را، گرمای زمین را خرید یا فروخت.../ زمین برای مرد سرخ مادری است/ و ما تمامی سهمی از او/ و او تمامی سهمی از ما است./ خوشبو ترین گل ها خواهران ما هستند./ آهو، اسب، عقاب بزرگ، برادران مان./ صخره ای ترین قله ها/ زیباترین بیشه ها/ گرمای بدن اسب های کوچک/ و گرمای بدن انسان ها/ همه و همه به یک خانواده ی بزرگ تعلق دارند.../ روح پدران ما در این ساحل ها و جنگل ها زنده خواهند بود/ چرا که آنان دوستدار زمین بودند/ به گونه ی نوزادی که/ عاشق تپش قلب مادرش است/ اگر ما زمین مان را به شما واگذاریم/ دوست بدارید آن را چونان که ما دوستش داریم/ حفاظت کنید او را آن چنان که ما حافظ آن بودیم...(2) .

*در طول چند هزار کیلومتر جاده ای که طی کردیم، همه جا در بیرون از محدوده ی پارک های ملی، به فاصله ی چند متر از کناره های جاده، برای جلوگیری از رفت و آمد جانوران سیم خاردار کشیده شده بود. به نظر می رسید که پل های زیر جاده، علاوه بر گذر آب های فصلی، برای گذر جانوران هم مفید بود. در محدوده ی پارک های ملی، خودروها مکلف به راندن با سرعت کم بودند تا خطر برخورد با جانوران کم شود. هیچ جا هم ندیدیم که خودرویی با سرعت غیرمجاز براند، اگرچه اطلاعات پارک حاکی از آن بود که هر سال چندین جانور بر اثر برخورد با خودروها کشته می شوند.

(ادامه دارد)

پی نوشت

1) اطلاعات مربوط به منطقه، عمدتا از از کتابچه ی زیر است که از دفتر محیط بانی پارک ملی تیتان گرفتم:

History of Grand Teton National Park, Written by Charles Craighead, Published by: Grand Teton Natural History Association

همچنین از بروشورها و کتابچه های ریز و درشت دیگری که در تیتان و پارک های دیگر می دادند هم استفاده کرده ام.

2) از کتابچه ی: ما همه سهمی از زمین هستیم، ترجمه: امید خادم صبا، ناشر: مولف، 1379

هیچ نظری موجود نیست: