.
ریاست محترم هیات کوهنوردی استان تهران
با سلام و احترام
اینجانب مژگان کمالی نژاد عضو سابق هیات مدیره ی گروه همت شمیران (کمیته ی بانوان) بدینوسیله شرح وقایع اتفاق افتاده در جلسه هیات مدیره ی آن گروه در تاریخ 17/1/1388 را برای بررسی بیشتر و رسیدگی به شکایت خود، اعلام می دارم:
در تاریخ ذکر شده طبق رسم دائمی گروه، جلسه ی هیات مدیره بعد از جلسه ی رسمی که درآن بنده و آقای وحید حاج حسینی( کمیته فنی وقت) بر سر مسائل بانوان با هم بحث کرده و به نتیجه نرسیده بودیم، تشکیل شد.بحث بنده و ایشان در حضور بقیه اعضای کنونی هیات مدیره و چند تن از اعضای اسبق، در ساعتی که پاسی از شب گذشته بود ادامه پیدا کرد که درطی جلسه طبق عادت همیشگی آقای حاج حسینی مبنی بر فحاشی کردن، ایشان فحشی بسیار زننده و مخالف با نه تنها اصول اخلاقی بلکه مخالف با اصول اسلامی بیان کردند که با هیچ گونه عکس العملی از سوی دیگر آقایون حاضر در جلسه مواجه نشد. بنده با شنیدن این حرف اعتراض خود را صراحتاً بیان کرده ولی باز هم هیچ گونه تذکری از سوی اعضای هیات مدیره حتی دبیر گروه (آقای فریبرز روزبهانی)به ایشان داده نشد که بنده بعدها متوجه شدم اینگونه فحاشی ها دراین جلسات برای این نفرات امری عادی محسوب شده ولی به دلیل اولین حضور رسمی خود در آن جلسه، از عدم عکس العمل نشان دادن اعضای هیات مدیره نسبت اعمال مشابه فرد مذکور، کاملاً بی اطلاع بوده ام. ناگفته نماند که این اولین حضور رسمی نماینده ی بانوان در جلسه ی هیات مدیره ی آن گروه بوده است.
پس از اعتراض بنده و بی توجهی سایرین، جلسه بدون هیچ نتیجه ای پایان گرفت و بنده به دلیل شرکت در اردوهای تیم منتخب بانوان استان تهران مبادرت به گرفتن وسیله از انبار گروه نمودم که مسئول انبار نیز با موافقت خود در صدد دادن وسیله به اینجانب برآمد، در همین حین ناگهان آقای حاج حسینی برای تلافی کردن و اذیت بنده، جلو آمده و از دادن وسیله جلوگیری نمودند که بنده نیز برای توهینی که به شخصیت من شده بود به حالت قهر از پله ها پایین آمده و قصد رفتن را داشتم که مسئول انبار، آقای سعید حمیدی ،به دنبال بنده دویده و در را به روی من بستند که مانع از خروج شوند در همین زمان بنده علت سکوت ایشان و بقیه ی اعضا را در مقابل فحاشی وحرکات زشت و زننده ی آقای حاج حسینی جویا شدم که در حین صحبت بنده و ایشان، آقای حاج حسینی از طبقه ی بالا به پایین دویده و ناگهان به من حمله ور شدند (با پا لگدی به من زدند) آقای حمیدی در بهت فرو رفته بودند و هیچ عکس العملی نشان ندادند بعد از این حرکت، آقای حاج حسینی به فحاشی هایی پرداختند (که هرکدام از آنها از نظر حکم شرعی شامل حد می شوند)، از شنیدن صدای فحش های ایشان بقیه ی نفرات به درگیری پی برده و به سمت پایین دویدند در همین زمان بنده با صدای بلند گفتم که با الفاظی که به کار می بری شخصیت خود را نشان بده که ناگهان دوباره به سمت من حمله ور شده و مشتی را به سر من کوبیده و با چنگی که به صورت من انداختند کنار گوش من را زخم کرده و موهای بنده را چنگ کرده و از کنار درب خروجی تا جلوی درب اتاقی که جلسات عمومی در آن برگزار میگردد به همان صورت کشاندند در همین زمان بودکه بقیه ی نفراتی که از بالا به پایین رسیده بودند تازه از بهت زدگی بیرون آمدند و دوستان حیرت زده ام، من رااز زیر ضربات مشت ولگد وسر من را از داخل چنگال آقای حاج حسینی بیرون کشیدند.بنده در دم قصد فرار از مهلکه را نمودم که آقای حمیدی با بستن درب ورودی این امکان را دوباره از من گرفته ومن حتی امکان فرار از آنجا را نداشتم .زمانیکه بنده اصرار به خروج داشتم آقای سعید حمیدی همچنان در را گرفته بودند و مانع از خروج من می شدند (یعنی عملاً یک دختر را در دفترگروه آن وقت از شب در آنجا زندانی کرده بودند)ولی من با گریه فریاد می زدم در را باز کن تا من به خانه بروم سرانجام با کمک چند تن از دوستانی که آنجا بودند موفق به باز کردن در شده و توانستم خود را به ماشینم برسانم،
این زمان ساعت حدود 11:15 شب شده بود که خانواده ی من به دلیل گذ شتن پاسی از شب و بی خبری در اوج نگرانی به سر می بردند که بعد از تماس من و اعلام سلامتی قصد حضور در باشگاه را داشتند که با توضیح و توجیه دوستانی که در محل بودند از نگرانی آنها کاسته شد. به دلیل فشار عصبی شدیدوسردردو سر گیجه و افت فشار به خاطر ضرباتی که به سرم وارد شده بود یکی از آقایان به نام امیر گودرزی پشت فرمان نشسته واقدام به کمک به بنده نمودند.
به پیشنهاد یکی دیگر از آقایان حاضر در جلسه می خواستیم برای شکایت راهی کلانتری شویم که آقای ماکان عرفانی شماره ی آقای دکتر مساعدیان( سرپرست گروه )را گرفته و از ایشان خواستند که در آنجا حضور به همرسانند و با صحبت من را راضی کرد که به کلانتری نرفته و منتظر دکتر مساعدیان شویم.
بعداز حضورآقای دکتر، تمام نفرات هیات مدیره و حاضران تصمیم به اخراج آقای وحید حاج حسینی گرفته و صورت جلسه ای تنظیم نمودند.با صحبتهای آقای دکتر و دیگران من راضی شدم تا به کلانتری نرفته و موضوع را در همانجا حل و فصل نماییم.در انتها آقای دکترمساعدیان سر بنده را معاینه کردند و با نظر ایشون مبنی بر جدی نبودن ضربات ، به جای رفتن به دکتر و بیمارستان در آن ساعت ازنیمه شب ( 12 ) تصمیم به رفتن به خانه و از نگرانی در آوردن خانواده را گرفتم.
در جلسه ی بعدی هیات مدیره علی رغم میل باطنی خود، ولی با توجه به وظیفه ای که در مقابل اعضایی از گروه که به من رای داده بودند احساس می کردم حضورپیدا کردم. در آن جلسه به دلیل کمبود وقت قرار شد صحبت در مورد اخراج دائمی یا 3ساله ی آقای حاج حسینی، به جلسه ی بعدی هیات مدیره موکول شود که متاسفانه بعدها طبق عادت همیشگی اعضای این هیات مبنی برانجام ندادن مصوبات خود، هیچ وقت این صحبت انجام نشد و نیز علی رغم متن صریح آیین نامه ی انضباطی این گروه که نام فرد اخراج شده و علت اخراج آن باید به اطلاع هیات کوهنوردی استان تهران و نیز فدراسیون محترم کوهنوردی رسانده شود، به دلیل روابط دوستانه ی فرد خاطی با اعضای هیات مدیره و نیز سابقه ی طولانی و آبروی پدرفردخاطی، اعضای هیات مدیره تصمیم گرفتند که این مساله به صورت مخفی باقی بماند و فقط اخراج آقای حاج حسینی بدون ذکر دلیل و فقط درداخل گروه اعلام شود.(ناگفته نماند که این حکم نیز علی رغم میل اعضای هیات مدیره و فقط و فقط به دلیل اصرار و تهدیدهای بنده مبنی بر پیگیری قضایی انجام شد). بنده نیز به گمان اینکه حمایت اعضای هیات مدیره را دارا هستم و به پشت گرمی ایشان از شکایت خود صرفه نظر کردم بی خبر از اینکه به این اعتماد صادقانه خیانت خواهد شد.
ناگفته نماند که در اولین جلسه ی بعد از وقایع آقای حاج حسینی برای توجیه عمل قبیه خود نامه ای را برای هیات مدیره فرستاده بودند که بعد از قرائت نامه، تمامی نفرات به تخیلی و مضحکه بودن نامه اشاره کرده و بعدازبه سخره گرفتن، آن را بایگانی نمودند.
اکنون ظرف مدت کمتر از 3ماه که از این قضایا میگذرد و به گمان نفرات هیات مدیره ی این گروه، آب ها از آسیاب افتاده است نفرات این هیات طی نامه ای به رئیس هیات مدیره و بدون حتی کوچکترین صحبتی با اینجانب به عنوان تنها مضروب آن حادثه، تصمیم به بازگرداندن دوست خود نمودند و طی این نامه ذکر شده که گروه به وجود آقای حاج حسینی نیاز دارد(کسی که تمام اصول اخلاقی را به نهایت زیر پا گذاشته است)، ونیز در جلسه ای به صورت کاملاً نمایشی این نامه ی از پیش امضا شده نشان داده شد که من بازهم، نه تنها مخالفت خود را اعلام نمودم بلکه متذکر شدم که با برگشت ایشان بنده از سمت خود استعفا داده و مراتب را به اطلاع مراجع رسمی نیز خواهم رساند، ولی باز هم علی رغم تمام این قضایا این هیات با برگشتن آقای حاج حسینی که حتی یک بار هم به صورت رسمی و کتبی پشیمانی خود را اعلام نکرده بودند، موافقت نمود.
تخلفات هیات مدیره کنونی گروه همت به همین موارد ختم نشده و پیرو وقایع ذکر شده در پی اخراج آقای حاج حسینی که سمت کمیته فنی گروه را داشتند و بدون مسئول ماندن کمیته ی مربوطه از دو عضو علل بدل تنها آقای سعید طاهری به شرط تصدی بر کمیته ی فنی گروه، حاضر به همکاری شدند که طبق اساس نامه ی این گروه که در بایگانی فدراسیون محترم کوهنوردی موجود می باشد ،مسئول کمیته فنی می بایست در 3رشته ی کوهپیمایی سنگ نوردی و برف و یخ دارای درجه ی رسمی مربیگری باشد،که ایشان(آقای سعید طاهری)هیچکدام از شرایط مذکور و مداراک مورد نیاز را دارا نمی باشند ولی در حال حاضر به رای اعضای هیات مدیره و برخلاف ضوابط (بلکه از روی روابط) عهده دار این سمت خطیر می باشند که این نوع سهل انگاری هادر این گروه پیامدهای ناگواری در گذشته داشته (2 کشته در عرض 2 سال) و پس از این نیز خواهد داشت.
بر طبق ضوابط اداره ی محترم تربیت بدنی مبنی بر جدا بودن فعالیتهای ورزشی آقایان و خانمها با اصرار تعدادی از نفرات گروه،(بر خلاف نظر بعضی از اعضای هیات مدیره برای مثال،مخالفت شدید آقای محمود آرین با کمیته ی بانوان)، از ابتدای سال جاری کمیته ی بانوان فعالیت خود را آغاز نمود که در همان ابتدای امر با وقایع پیش آمده عملاً این کمیته پس ازاستعفای اینجانب منحل شده و تا کنون جایگزینی برای آن انتخاب نشده است و همچنان حضور خانمها و آقایان درجلسات هفتگی و برنامه ها به صورت مشترک می باشد که این خود نیز خلاف مقررات موجود است.
لازم به ذکر است، شرح ماوقع به اختصار در دفتر صورت جلسات گروه همت شمیران، بایگانی و قابل رویت می باشد.
بعد از پیگیری های اینجانب در داخل گروه که تا کنون کاملاً بی نتیجه بوده است و نیز اعلام استعفا به عنوان کمیته ی بانوان که آن نیز با موافقت آقای دکتر مساعدیان روبه رو شده و بی اثر جلوه کرده است، تنها و تنها مرجعی که بنده می توانم به دادخواهی خود در آنجا امیدوار باشم این مرجع ذیصلاح می باشد که علی رغم تهدیدهای انجام شده، مبنی بر بی توجهی بازرسان آن سازمان به این شکایت، بنده با ایمانی که به مسولیت پذیری و وجدان کاری شما زحمت کشان در این سمت دارم، مراتب شکایت خود ودرخواست رسیدگی به آن رامطرح می نمایم.
لذا خواهشمندم اقدامات مقتضی برای رسیدگی به این موضوع را که نه تنها برای اینجانب به عنوان یک خانم بلکه برای آبروی جامعه ی کوهنوردی ونیز جایگاه اسلام و وجدان در بین کوه نوردان خطرناک می باشد، برای استیفای حق و جلوگیری از پایمال شدن آن، مبذول فرمایید.
به پیوست متن استعفا نامه و همچنین آیین نامه ی انضباطی گروه ارائه می گردد.
با تشکر مژگان کمالی نژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر