حسین رضایی در پستی با عنوان «قلهنوردی» در «صعود فارسی» به نقدی خواندنی در مورد صعود ایرانیان به کوههای بلند و روش ارزشگذاری این صعودها پرداخته است که بهویژه پس از مصاحبه کاوه کاشفی با ایرنا در مورد درخواست مدال برای افراد تیم، اهمیت بیشتری پیدا میکند و خواندنیتر میشود.
حسین رضایی چنین نوشته است:
قله ! قله ! قله! ... و گاه صعود به آن به هر قیمت ممکن ، حتی قمار با جان!... واقعاً چرا رسیدن به قله به ویژه در صعودهای برون مرزی کوه نوردان کشورمان ، این همه مهم و تعیین کننده است ؟!
...شکی نیست که به جز برنامه ای با هدف گشایش مسیر، رسیدن به قله ی یک کوه هشت هزار متری در هیمالیا - توسط تیمی دولتی یا مستقل- با توجه به تبعات و بازتاب افتخارآفرینی های ملی آن، ویژه ترین هدف ترسیم شده برای یک برنامه ی برون مرزی است، وگرنه در پوسترها و تراکت های تبلیغی آن برنامه مثلاً می نوشتند: "صعود به کوه هشت هزار و چندصد متری فلانبروم تا هر ارتفاعی که شد "!
... لذا بدیهی است که ترسیم هدف اصلی و ارزشمند برای یک برنامه، اوج قله و ثبت نام و نشان ایران عزیز بر فراز آن می باشد و عموماً همه ی تلاش ها بر این اساس به بارخواهد نشست ... اما گویا مانند هر رویدادی که انحراف از معیار وجود دارد و یا کار به جائی می رسد که هدف وسیله را توجیه کند، در این خصوص نیز چالش هائی گریبان گیر هیمالیانوردی ایران شده و گاه آن چنان شدت میآبد که یا در صعود تیمی مستقل؛ همنوردی تنها رها شده و مفقود می شود و یا در صعود تیمی دولتی؛ پزشک تیم، همراهی و تحقق مسئولیت های خود را منوط و مشروط به صعود قله می نماید! ...با این وصف سئوال این است :
- آیا به راستی صعود به قله باید به هر قیمت ممکن و تحت هر شرایطی صورت گیرد؟!
- آیا باید روح و روان کوه نوردان تیم را فقط و فقط برای صعود نهائی به قله تمرین داد و مهیاء کرد ؟!
- آیا باید با متمرکز شدن بر عناوین هیجانی و پرطمطراق چون رکورد شکنی، اولین بار و...، شهوت شهرت را تا حد دوپینگ برانگیخت ؟!
- آیا باید پیش از برنامه به گونه ای روی هدف گذاری نهائی برنامه تبلیغ کرد که افکار عمومی تنها منتظر و مستعد شنیدن خبر صعود نهائی به قله باشند و حتی کار به شرط بندی هم برسد؟!
- آیا باید رسانه ها را تنها به انعکاس خبر صعود به قله معطوف کرد و عادت داد ؟!
- آیا باید ارزش های اخلاقی و انسانی را با هدف گام نهادن به قله ذبح کرد؟!
- آیا باید میزان خطر پذیری را برای یک صعود ماجراجویانه، آن چنان بالا برد که از آن به «جنون» تعبیر شود؟!
- آیا باید مانند رشته های توپی که برای پیروزی و به اصطلاح تقویت روحیه ی بازیکنان از سوی مسئولین وعده ی جوایز میلیونی داده می شود، برای تمام کننده ی صعودهای برون مرزی نیز جایزه ی ویژه و ترغیب کننده گذاشت؟!
- آیا باید صعود به قله ها را با عبارت میلیتاریستی "فتح" به گونه ای تلقی کرد که در صورت عدم موفقیت "شکست" ارزیابی شوند ؟!
- آیا باید توانائی های فردی رسیدن به قله را در بین اعضای تیم به گونه ای مهم جلوه داد که در اندیشه ی برد و باخت و کم کردن روی همنورد خود، با هم مسابقه دهند ؟!
- و آیا ...و آیا باید با توجه به نحوه ی رایج نگرش، هدف گذاری و راهبرد صعودهای برون مرزی ایرانی ها به قلل مرتفع دنیا - جدا از سعی و خطاها و ضعف های آموزشی - در مقایسه با فرهنگ حاکم بر کوه نوردان هم سطح بین المللی، عنوان منحصر به فرد "صعودفارسی" را برگزید و خلاص ؟!
از این سئوالات که بگذریم و صد البته پاسخ شفاف آن ها را متأسفانه در تجارب تلخ صعودهای چند سال گذشته جست و جو و ریشه یابی کنیم، نکته ای که درخورتوجه است و کمتر به آن پرداخته شده، این که؛ آیا این منصفانه است در شرایطی که صعودهای منفرد توصیه نمی شود(!)، در یک تلاش جمعی برای یک صعود برون مرزی که بیش از پنجاه روز زمان و انرژی صرف آن می شود، بر اساس روالی که سنت شده، دست آخر میزان موفقیت افـــراد را خط کشی کرده و بـــر مبنای شاخصی تحت عنوان " تا ارتفاع صعود شده " فقط به دو تا سه نفر از یک تیم ده دوازده نفره، مدال، جوایز ویژه و مزایا دهیم و بقیه را تنها از موهبت تقدیر نامه ای مبنی بر همراهی ارزنده، تلاش بی شائبه و اجر معنوی و اخروی آن برخوردار کنیم؟! آیا مگر در سایر رشته های تیمی مانند: فوتبال، بسکتبال، والیبال، هندبال، واترپلو و غیره، تجلیل از قهرمانان یک تیم، مشمول نیمکت نشین ها و افراد ذخیره نمی شود ؟!
...بی گمان تصویب آئین نامه ی معادل سازی مدالی - برای صعودهائی که مجوز شورای برون مرزی دارند- باتوجه به محدودیت هایی که متولیان امر در دهه ی گذشته با آن مواجه بوده اند و در شرایطی که مسئولین سازمان ورزش کشور غالباً به کوه نوردی دیدگاه "گلگشت" و نه "قهرمانی" داشته اند، اقدام ارزنده ای بوده و هست، اما آیا زمان آن نرسیده که علاوه بر ارزش گذاری متری برای ارائه ی احکام قهرمانی، تشویق و تجلیل از همه ی اعضای یک صعود شاخص برون مرزی مورد توجه مسئولان و بازنگری کارشناسان قرار گیرد ؟!
علی القاعده سازمان ورزش بر اساس ملاحظات و توجیهات بودجه ای و با توجه به تعدد نفرات و کثرت صعودهای سالیانه، زیر بار معادل سازی ده ها مدال طلا ، نقره و برنز جهانی و مزایای احکام قهرمانی برای تمامی نفرات یک تیم کوه نوردی نخواهد رفت، اما می شود طرح ها و پیشنهاداتی را ارائه کرد تا افرادی که مخلصانه و بی حاشیه هم پای شرپاها، باربری و کار تدارکاتی کرده اند و آن فرد توانمند و خوش اقبالی که قله را صعود می کند مرهون مساعدت آنهاست، نیز به عنوان یک تلاش جمعی و وابسته به هم، دارای منزلت و از تقدیر شایسته برخوردار شوند، تا حتی المقدور زمینه ی مصادیق رفتارهای پیدا و پنهان غیر اخلاقی در بین اعضای تیم، مانند: حسدورزی و یا رقابت های ناسالم وپرهزینه ظهور و بروز نیابد، و همه ی توجهات نیز با عطف به احراز مدال های رنگارنگ و دریافت فلان جایزه، فقط تحت الشعاع صعود به قله قرار نگیرد !
...آیا چنین مؤلفه ای به سهم خود در فرهنگ سازی اخلاقی و انسانی و دگردیسی صعودهای برون مرزی ایرانی که در شرایط فعلی، صعود به قله مهمترین کانون توجه است، مؤثر نیست ؟! ...ادامه دارد
حسین رضایی چنین نوشته است:
قله ! قله ! قله! ... و گاه صعود به آن به هر قیمت ممکن ، حتی قمار با جان!... واقعاً چرا رسیدن به قله به ویژه در صعودهای برون مرزی کوه نوردان کشورمان ، این همه مهم و تعیین کننده است ؟!
...شکی نیست که به جز برنامه ای با هدف گشایش مسیر، رسیدن به قله ی یک کوه هشت هزار متری در هیمالیا - توسط تیمی دولتی یا مستقل- با توجه به تبعات و بازتاب افتخارآفرینی های ملی آن، ویژه ترین هدف ترسیم شده برای یک برنامه ی برون مرزی است، وگرنه در پوسترها و تراکت های تبلیغی آن برنامه مثلاً می نوشتند: "صعود به کوه هشت هزار و چندصد متری فلانبروم تا هر ارتفاعی که شد "!
... لذا بدیهی است که ترسیم هدف اصلی و ارزشمند برای یک برنامه، اوج قله و ثبت نام و نشان ایران عزیز بر فراز آن می باشد و عموماً همه ی تلاش ها بر این اساس به بارخواهد نشست ... اما گویا مانند هر رویدادی که انحراف از معیار وجود دارد و یا کار به جائی می رسد که هدف وسیله را توجیه کند، در این خصوص نیز چالش هائی گریبان گیر هیمالیانوردی ایران شده و گاه آن چنان شدت میآبد که یا در صعود تیمی مستقل؛ همنوردی تنها رها شده و مفقود می شود و یا در صعود تیمی دولتی؛ پزشک تیم، همراهی و تحقق مسئولیت های خود را منوط و مشروط به صعود قله می نماید! ...با این وصف سئوال این است :
- آیا به راستی صعود به قله باید به هر قیمت ممکن و تحت هر شرایطی صورت گیرد؟!
- آیا باید روح و روان کوه نوردان تیم را فقط و فقط برای صعود نهائی به قله تمرین داد و مهیاء کرد ؟!
- آیا باید با متمرکز شدن بر عناوین هیجانی و پرطمطراق چون رکورد شکنی، اولین بار و...، شهوت شهرت را تا حد دوپینگ برانگیخت ؟!
- آیا باید پیش از برنامه به گونه ای روی هدف گذاری نهائی برنامه تبلیغ کرد که افکار عمومی تنها منتظر و مستعد شنیدن خبر صعود نهائی به قله باشند و حتی کار به شرط بندی هم برسد؟!
- آیا باید رسانه ها را تنها به انعکاس خبر صعود به قله معطوف کرد و عادت داد ؟!
- آیا باید ارزش های اخلاقی و انسانی را با هدف گام نهادن به قله ذبح کرد؟!
- آیا باید میزان خطر پذیری را برای یک صعود ماجراجویانه، آن چنان بالا برد که از آن به «جنون» تعبیر شود؟!
- آیا باید مانند رشته های توپی که برای پیروزی و به اصطلاح تقویت روحیه ی بازیکنان از سوی مسئولین وعده ی جوایز میلیونی داده می شود، برای تمام کننده ی صعودهای برون مرزی نیز جایزه ی ویژه و ترغیب کننده گذاشت؟!
- آیا باید صعود به قله ها را با عبارت میلیتاریستی "فتح" به گونه ای تلقی کرد که در صورت عدم موفقیت "شکست" ارزیابی شوند ؟!
- آیا باید توانائی های فردی رسیدن به قله را در بین اعضای تیم به گونه ای مهم جلوه داد که در اندیشه ی برد و باخت و کم کردن روی همنورد خود، با هم مسابقه دهند ؟!
- و آیا ...و آیا باید با توجه به نحوه ی رایج نگرش، هدف گذاری و راهبرد صعودهای برون مرزی ایرانی ها به قلل مرتفع دنیا - جدا از سعی و خطاها و ضعف های آموزشی - در مقایسه با فرهنگ حاکم بر کوه نوردان هم سطح بین المللی، عنوان منحصر به فرد "صعودفارسی" را برگزید و خلاص ؟!
از این سئوالات که بگذریم و صد البته پاسخ شفاف آن ها را متأسفانه در تجارب تلخ صعودهای چند سال گذشته جست و جو و ریشه یابی کنیم، نکته ای که درخورتوجه است و کمتر به آن پرداخته شده، این که؛ آیا این منصفانه است در شرایطی که صعودهای منفرد توصیه نمی شود(!)، در یک تلاش جمعی برای یک صعود برون مرزی که بیش از پنجاه روز زمان و انرژی صرف آن می شود، بر اساس روالی که سنت شده، دست آخر میزان موفقیت افـــراد را خط کشی کرده و بـــر مبنای شاخصی تحت عنوان " تا ارتفاع صعود شده " فقط به دو تا سه نفر از یک تیم ده دوازده نفره، مدال، جوایز ویژه و مزایا دهیم و بقیه را تنها از موهبت تقدیر نامه ای مبنی بر همراهی ارزنده، تلاش بی شائبه و اجر معنوی و اخروی آن برخوردار کنیم؟! آیا مگر در سایر رشته های تیمی مانند: فوتبال، بسکتبال، والیبال، هندبال، واترپلو و غیره، تجلیل از قهرمانان یک تیم، مشمول نیمکت نشین ها و افراد ذخیره نمی شود ؟!
...بی گمان تصویب آئین نامه ی معادل سازی مدالی - برای صعودهائی که مجوز شورای برون مرزی دارند- باتوجه به محدودیت هایی که متولیان امر در دهه ی گذشته با آن مواجه بوده اند و در شرایطی که مسئولین سازمان ورزش کشور غالباً به کوه نوردی دیدگاه "گلگشت" و نه "قهرمانی" داشته اند، اقدام ارزنده ای بوده و هست، اما آیا زمان آن نرسیده که علاوه بر ارزش گذاری متری برای ارائه ی احکام قهرمانی، تشویق و تجلیل از همه ی اعضای یک صعود شاخص برون مرزی مورد توجه مسئولان و بازنگری کارشناسان قرار گیرد ؟!
علی القاعده سازمان ورزش بر اساس ملاحظات و توجیهات بودجه ای و با توجه به تعدد نفرات و کثرت صعودهای سالیانه، زیر بار معادل سازی ده ها مدال طلا ، نقره و برنز جهانی و مزایای احکام قهرمانی برای تمامی نفرات یک تیم کوه نوردی نخواهد رفت، اما می شود طرح ها و پیشنهاداتی را ارائه کرد تا افرادی که مخلصانه و بی حاشیه هم پای شرپاها، باربری و کار تدارکاتی کرده اند و آن فرد توانمند و خوش اقبالی که قله را صعود می کند مرهون مساعدت آنهاست، نیز به عنوان یک تلاش جمعی و وابسته به هم، دارای منزلت و از تقدیر شایسته برخوردار شوند، تا حتی المقدور زمینه ی مصادیق رفتارهای پیدا و پنهان غیر اخلاقی در بین اعضای تیم، مانند: حسدورزی و یا رقابت های ناسالم وپرهزینه ظهور و بروز نیابد، و همه ی توجهات نیز با عطف به احراز مدال های رنگارنگ و دریافت فلان جایزه، فقط تحت الشعاع صعود به قله قرار نگیرد !
...آیا چنین مؤلفه ای به سهم خود در فرهنگ سازی اخلاقی و انسانی و دگردیسی صعودهای برون مرزی ایرانی که در شرایط فعلی، صعود به قله مهمترین کانون توجه است، مؤثر نیست ؟! ...ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر