سهشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۷
ما پای بر قله نخواهیم گذاشت!!
روز 5 شنبه 2 آبان برای شرکت در مراسم بزرگداشت یاد و خاطره مرحوم سامان نعمتی به قروه رفتیم ، مراسم در ورزشگاه تختی شهر قروه با نظم بسیار خوبی برگزار شد. استقبال از مراسم هم بسیار خوب بود طوری که سالن تختی کاملا پر شده بود.
این مراسم را هیات کوهنوردی قروه و گروه کوهنوردی قاجر قروه برگزار کردند و البته کاملا آشکار بود که همه امکانات شهر از جمله آموزش و پرورش در اختیار این جریان است و البته شهرام نعمتی مسوول هیات کوهنوردی قروه نیز میگفت که همه سازمان ها در قروه هر امکانی که مورد نیاز باشد در اختیار خواهند گذاشت و این برای من خیلی مهم و قابل توجه بود ، آیا ایا اتفاق در هر گوشه کشور می افتد و یا قروه کمی با بقیه فرق میکند و یا اینکه محبوبیت سامان در قروه علت همه این هماهنگی ها و برگزاری خوب مزاسم بود ، فکر میکنم که آخری !
در این مراسم نماینده پارلمان ایران از قروه صحبت کرد و اظهار امیدواری کرد که سامان روزی به قروه بازگردد.
رییس تربیت بدنی قروه و رییس هیات کوهنوردی کردستان هم پشت تریبون رفتند و سخنرانی کردند ، یکی از این آقایان از اورست میگفت و بنظرم آمد که هنوز ارتفاع و یا هیمالیا از دید بسیاری یعنی اورست ، و نانگاپاربات و بقیه در ایران مهجورند و غریب ، این آقایان هم به خانواده نعمتی امید میدادند که سامان برخواهد گشت !
اقبال افلاکی که بسیار تکیده شده (آرزوی سلامتی برایش داریم) سخنرانی کرد ، او گفت که:
قصه هیمالیانوردی قصه مرگ و زندگی است ، اولین خطا ، آخرین خطاست ،
95% حادثه و 5% شانس است.
سپس از داگ اسکات یاد کرد که گفت کوهنوردان به دو دلیل اصلی می میرند ، یا بلندپروازی و یا بدشانسی!
از همیاری فدراسیون و اقدام سریع برای هماهنگی و شروع عملیات امداد برای سامان گفت و اینکه شرایط سوری فراهم گردد که این گردهم آیی ها ، این گرامی داشت ها و این یادآوری ها هر سال تکرار شوند.
محمود شعاعی ، رییس فدراسیون کوهنوردی هم در این مراسم جاضر بود و برای حاضرین سخنرانی کرد. او گفت:
چرا باید سامان نعمتی ها را اینقدر راحت از دست بدهیم؟
سامان با رفتن خود به همه هشدار داد ، که راه های دیگری هم برای رسیدن به قله وجود دارد ،
آیا رسیدن به قله ، فقط اوج کوه است؟
قله شرف ، قله انسانیت ، قله کرامات انسانی ، صداقت ، شهامت ، از خود گذشتگی ،
به قله انسانیت صعود میکنیم و چه سرافرازتر ، و چه سربلندتر
شعاعی از قول بزرگی گفت که شرافت و نفع پرستی در یک جا جمع نمیشود
از داگ اسکات نقل قول کرد که در 5 دقیقه مانده به قله اورست با شنیدن خبر بیماری سرپرست تیم کره ای همگی تصمیم به بازگشت میگیرند،
شعاعی گفت که تصمیم گیری خیلی دشوار است ، شاید این شرایط هرگز تکرار نشوند ، او گفت که اگر خود در چنین موقعیتی قرار گیرد از صعود چشم پوشی نخواهد کرد!
او پرسید که آیا نتیجه کوهنوردی ، رسیدن به قله به هر بهایی است؟
اما از سوی دیگر نباید این نکته را نادیده بگیریم که کوهنوردی که دست به یک صعود دشوار میزند میداند که با چه خطراتی رو در رو خواهد شد،
حریف ، حریف قدری است ،
و سامان هم میدانست که به دنبال چیست
سامان میدانست که راهی که برگزیده ممکن است بدون بازگشت باشد و از عواقب کار آگاه بود.
اما در هیمالیا و چنین صعودی یک تصمیم نابجا ممکن است سلامتی همه افراد تیم را به خطر اندازد و آنها که با هیمالیا دست و پنجه نرم کرده اند و داستان صعود نانگاپاربات را شنیده اند ، میگویند تلفات چنین صعودی باید شش نفر میبود ، نه یک نفر!! و جای خوشحالی است که این پنج نفر توانسته اند چادر کمپ چهارم را پیدا کنند.
ولی چه کنیم که فلش ها همه به سمت کسی است که تیم را سرپرستی کرده است.
آیا تمام فاکتورهای صعود قدرت بدنی و تکنیکی است؟
سرپرست باید آنچنان قاطع باشد که بدون چون و چرا تیم از او اطاعت کند و در تیم باید روحیه از خودگذشتگی ، ایثار و عشق به دیگران تقویت شود.
نانگاپاربات یکی از خطرناک ترین کوههای جهان است ، کوهی که به او کوه قاتل نام داده اند! ، کوهی که راینولد مسنر برادر خود و نیز انگشتان خود را در آنجا جا گذاشت.
سامان کوهنورد ناتوانی نبود و سوابق او این را میگوید ، اما نانگاپاربات رقیبان سرسخت تری از سامان را در خودش جای داده است.
ما باید پیامی با خود از این گردهم آیی بیرون ببریم و آن پیشگیری از وقوع چنین حوادثی است ، درس گرفتن از حوادث و جلوگیری از تکرار آنها ، ارج نهادن به ارزش ها و کرامات انسانی ، برگزیدن قله های انسانیت ، مردانگی ، شرف ، جوانمردی و صداقت.
سخنان پدر سامان گلایه ای در خود داشت از تیم نانگاپاربات و همنوردان سامان (که جز محمد نوروزی همه در مراسم حضور داشتند ) و مادر سامان هم آن گاه که لوح تقدیری را به او دادند رو به جمعیت کرد و گفت : همنوردان سامان رسم همنوردی این نبود!
در بین سخنرانی ها اسلایدها و فیلم هایی از سامان نمایش داده میشد که نشان دهنده فعالیت های کوهنوردی او بود.
شام را همگی با هم و در محیطی صمیمی خوردیم و به خوابگاههایی که از قبل آماده شده بود رفتیم و صبح ساعت شش به سمت کوهی که سامان اولین مسیر سنگ نوردی خود را در آنجا گشایش کرده رفتیم تا شاهد پرده برداری از لوح یادبود سامان بر فراز این دیواره باشیم.
نکته جالب مراسم پرده برداری ، حرکت نمادینی بود که به زیبایی انجام شد و سازمان دهندگان برنامه گفتند که امروز پای بر قله نخواهیم گذاشت تا بگوییم که زندگی و دوستی مهم تر از صعود به قله هاست!
شب و روز خوبی بود ، پر احساس و گرم و صمیمی.
پ ن 1
پس از شام کوهنوردان زیادی دور کاظم حلقه زده بودند و از او چند و چون حادثه را میپرسیدند و او توضیح میداد که با اعتراض پدر سامان روبرو شدیم ولی گفتگو با کاظم تا دیر وقت شب در خوابگاه ادامه داشت.
پ ن 2
از من خواسته شده بود که در این مراسم صحبت کنم و من هم مطالبی را آماده کرده بودم ولی از شهرام نعمتی خواستم اجازه دهند که تنها شنونده باشم .
پ ن 3
بیشترین شرکت کنندگان در مراسم آن طور که شنیدم نه از قروه که از نقاط دیگر و بویژه از شهرهای دیگر کردستان بودند.
پ ن 4
من و عباس محمدی از انجمن کوهنوردان در مراسم حضور داشتیم
عکس ها از سیامک شایان پور
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر