سه‌شنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۷

بحران در نانگاپاربات


از بخش نظرهای وبلاگ واگویه های باران

نویسنده : فرامرز نصیری

به سعید صبور و با سلام و احترام !
از چیزهائی که علیه من می نویسی گاهی دچار حیرت می شوم و از خودم می پرسم چطور فردی که خود را جزئی از جامعه ی کوه نوردی می داند ممکن است اینگونه وجدان و شرف و اخلاق را زیر پا بگذارد و اینطور ناجوانمردانه و حقیر به سمپاشی و تهمت و توطئه و بددهنی نسبت به دیگران بپردازد .
تو که کاملا در جریان داستان آن چادر هستی و می دانی که در نوروز 81 از انبار باشگاه و توسط مهدی فرهادی به من تحویل داده شد(برای برنامه ای که اعلام شد ) و می دانی که بعدا من تصمیم گرفتم در اعتراض به فحاشی عضو هیت امنا ( مرتضی دزفولی ) و اعتراض به برخورد انفعالی هیئت امنا و تا زمان رسیدگی کامل به این موضوع و مجموعه ی توهین هائی که در فضای مثلا مقدس باشگاهتان به من شده بود از تحویل آن و بقیه چیزهائی که به عنوان مسئول روابط عمومی و عضو هیئت مدیره در اختیارم بود خودداری کنم و یادت باید باشد که خودت چطور و با چه جدیتی توصیه می کردی که این تصمیم را اجرا کنم : آن برنامه سه نفره با احسان را که یادت هست ؟ می خواهی احسان را هم به شهادت بگیریم که می گفتی نمی خواهد اصلا این چادر را به باشگاه بدهی ؟ اصلا می خواهی عکس یادگاریت را با آن چادر مثلا مسروقه در وبلاگ خود قرار دهم؟!
چطور همه ی این چیزها از یادت رفته است ؟!

...در 20/خرداد/82 نامه ی استعفای خود را از عضویت باشگاه دماوند به دبیر وقت علی شکرابی دادم و یک روز قبل از آن در قراری با حسن بیرجندی بسیاری از چیزهائی را که تحویلم بود ... از جمله تعداد 100 قطعه نقشه توپوگرافی با ارزش مالی بسیار بالا ... به او دادم که به باشگاه برساند و چیزهائی دیگر را هم به نشانه ی همان اعتراضی که اشاره کردم و تا روشن شدن تکلیف فحاشی ها و توهین هائی که شده بود نزد خود نگه داشتم ... چادر ، عکس ها و ... صحبت ها و مذاکرات زیادی با بعضی از اعضای هیئت امنا از جمله شهامرز وحیدی و همراه با وحید بهرامی انجام شد ... هیئت مدیره کیومرث کاویانی نامه ای مبنی بر موافقت با استعفا به من می دهد ( خنده دار است : حدود یک و نیم سال بعد !! در حالی که هیچ نیازی به لحاظ قانونی و عرفی به آن نبود . قانونی مبنی بر ضرورت تصویب و موافقت با استعفا هیچگاه در باشگاه وجود نداشت )... قرار می شود چادر به من فروخته شود و بابت آن ماهانه مبلغی بدهم و اکنون از باشگاه تان 130 هزار تومان رسید دارم که در آن نوشته شده بابت چادر فروخته.. به فلانی و با امضای مهدی حجازی .

یکی از دوشنبه های تابستان _ فکر می کنم _ 84 یا شاید هم 85 که به باشگاه می آیم ( بعد از دو سه سالی که اصلا پایم را آنجا نگذاشته بودم ) باز هم با توهین و فحاشی _ این بار حسن زرین قلم بازرس وقت باشگاه _ روبرو می شوم و در حضور : سعید شجاعی، مهدی حجازی ، حسن بیرجندی ، حمید زندیه...(اسامی را مخصوصا می نویسم که بپرسید) وحید بهرامی می خواهد که بیرون برویم برای صحبت که هنگام خروج این بار کاوه کاشفی ( دبیر فعلی هیئت تهران) حرف زشت و زننده ای را _ و بدون دلیل _ می زند که متاسفانه مجبور می شوم ادبش کنم و یک تو دهنی جانانه دریافت می کند ( از رضا نصرالهی بپرسید) ... خلاصه آن روز و قبل از این درگیری ها پاکتی شامل تمامی عکس ها و مبلغی از پول چادر را به بهرامی داده بودم که ... همان شب و با جدیت از شهامرز وحیدی خواستار پاسخگوئی می شوم ... بعدها شنیدم که این دو قهرمان ادب و اخلاق باشگاه دماوند شدیدا در جلسه هیئت امنا مورد مواخذه قرار گرفته اند ... بعد از این دیگر هرگونه ارتباط خود را با باشگاه و افراد آن قطع می کنم و همه چیز متوقف می شود و ...
یک سال بعد هیئت مدیره وحید بهرامی نامه ای می دهد...و این بار دیگر خنده دار نه! مضحک!! به عضو سه چهار سال استعفا داده... و یک بار با استعفایش موافقت کرده...می گویند که شما اخراجید!! چه می توانستم بهشان بگویم ؟ اصلا لزومی داشت که چیزی بگویم ؟ خب طفلکی ها با آن فشاری که بهشان آمده بود این راه حل بهترین تسکین و ایده آل ترین نوع عقده گشائی بود...ضمنا و بخوبی از نقش تو هم در این قضیه خبر دارم که چقدر در این سال ها دست و پا زده ای!!

و اما داستان اسناد. بله . من: فرامرز نصیری که هفت سال در هیئت مدیره باشگاه دماوند بودم به عنوان حقی کاملا طبیعی و قانونی ( به عنوان عضو هیئت مدیره) دارای یک سری کامل کپی از صورت جلسه های هیئت مدیره باشگاه دماوند _ طی نزدیک به دو دهه _ هستم . خب چه اشکالی دارد؟ چرا اینقدر ناراحت هستید؟مگر در این صورتجلسه ها چه هست که اینقدر می ترسید؟ مگر تا الان نسخه ای و برگی از آنها در جائی منتشر شده است؟ تهیه کپی از صورتجلسه های هیئت مدیره در زمان بحران پراو باب شد . شکرابی کپی می گرفت . زکی پور (بازرس) کپی می گرفت . همه گویا حق داشتند که این کار را بکنند.چرا فرامرز نصیری ( عضو هیئت مدیره ) نباید این کار را می کرد؟مگر در باشگاه شما خدای نکرده زبانم لال زبانم لال ... افراد به خودی و غیر خودی تقسیم شده اند و همه چیز و همه کار برای خودی ها مجاز است و برای ...
بگذریم ! در تجربه 17 ساله ام در باشگاه دماوند شنیده و دیده بودم که چگونه با غیر خودی ها رفتار می شود . چگونه برایشان پرونده سازی می شود . چگونه و با تمام وجود سعی می کنند که خوردشان کنند... نمونه می خواهید : علی محمد پور ، حسین رضا دوست ، رحمان کشوری ، پریسا فقیه نوبری ، علی پارسائی ، سیاوش محمد ولی زاده و ... تهیه ی آن کپی ها برای اثبات نمونه های رو به گسترش انحطاط و فساد در فضای باشگاه دماوند لازم بود .
کاملا می دانید از چه سخن می گویم اگر نمی دانید بروید از همسرتان مینو ضابطیان بپرسید که برای چه موارد زشت و خجالت آور و شنیعی صورتجلسه نوشته و پایش را هم ده ها نفر مثلا عضو هئیت مدیره و بازرس امضا کرده اند و در این صورتجلسه ها چه شهادت ها به انجام چه کارهائی که وجود ندارد !!! الان دیگر اثبات انحطاط و فساد در باشگاه دماوند خیلی سخت نیست . اما تا الان هیچ کاری با آنها نکرده ام . فقط دعا کنید که سامان نعمتی زنده به ایران برگردد وگرنه خواهید دید که چگونه ...
فرامرز نصیری و با استناد به مدارکی که در اختیار دارد خواهان پاسخگوئی از عملکرد باشگاه دماوند از چه جاهائی خواهد شد ... فقط دعا کنید سامان نعمتی زنده برگردد ! حالا هر چقدر دوست دارید بد و بیراه بنویسید و بددهنی کنید و تهمت بزنید . می دانید که برایم کوچکترین اهمیتی ندارد . از خودم و رفتارم و عملکردم چنان آسوده خاطرم که به زودی و با اسم و نشان مشخص ، پای مدیران باشگاهتان را برای پاسخگوئی به بعضی جاها خواهم کشاند ... اما راستی یک موضوع دیگر ، تا جائی که یادم می آید همیشه می گفتی که عاشق این جنجال ها و درگیری ها و مسائل حاشیه ای هستی . نکند هدفت از طرح این مسائل تحریک فرامرز نصیری به انتشار عمومی آن صورتجلسه ها و ... باشد . فکر لازم است بار دیگر موضوع را با افراد عاقل و دور اندیش باشگاهتان مثل شهامرز وحیدی ناهید جوکار اعصاری نژاد و... مطرح کنم ببینم نظر آنان در مورد این تحرکات و توهین ها و تهمت ها چیست؟
------------------
و اما سعید صبور ! گاهی سعی کن نیم نگاهی به وجدان و شرف داشته باشی . البته من هم سعی ام را می کنم و برای همین است که پنج سال دست نگاه داشته ام . سپهر در مرحله ی حساسی به لحاظ رشد شخصیتی قرار دارد و روزی ممکن است همه ی این نوشته ها را بخواند . آنقدر سپهر را دوست دارم که با تمام وجود می خواهم که در دلش بتواند روزی به وجدان و شرف پدرش افتخار کند. خداحافظ
----------------------------------------------
• برای تک تک مسائلی که در این پیام ها نوشته شد به قدر کفایت سند و مدرک وجود دارد و همچنین آقای شهامرز وحیدی خانم ناهید جوکار و ... بخوبی می توانند در باره ی صحت یا عدم صحت آنها نظر بدهند.
• از باران عزیز به خاطر نوشتن این پیام های طولانی و بی ربط به بحران نانگاپاربات عمیقا و عمیقا عذر خواهی می کنم .
• این نوشته ها را ممکن است بعد از بحران نانگاپاربات در قالب پستی مجزا در وبلاگ کلاغ ها قرار دهم .
• برای اثبات انحطاط و فساد فضای باشگاه دماوند آمادگی خود را برای حضور نزد هر مقام و مرجعی اعلام می کنم .

هیچ نظری موجود نیست: