در طول دو هفته اخیر 3 تیم کوهنوردی برای صعود به قله برودپیک عازم فرودگاه امام شدند و این موضوع انگیزه طرح نکاتی شد که شاید ذهن همه ما را به نوعی مشغول خود ساخته است.
انجام کارهای تکراری گویا رسم و راه مسلط در این کشور شده است و این موضوع نه تنها در عرصه ورزش که در بسیاری از امور دیگر هم بسیار دیده میشود ، از اختراع یک ماشین و یا دستگاهی که خبر آن با آب و تاب فراوان منتشر میشود و حتی گزارشگران تلویزیون و رادیو به سراغ مخترع جوان و معمولا نوجوان میروند و شما وقتی میبینید که این مخترع جوان و یا نوجوان مثلا هواپیمای مدل اختراع کرده است هاج و واج میشوید چون هواپیمای مدل دست کم از 4 دهه پیش در ایران ساخته میشده است و حتی آموزشگاه های هواپیمای مدل از دهه 50 در ایران فعال بوده اند ، انجام تحقیقات علمی از جمله اموری است که با صرف هزینه های هنگفت صورت میگیرد و در بیشتر مواقع چیزی جز تکرار آزمون های دیگر دانشمندان در گوشه و کنار جهان نیست ، امروزه اگر شما بخواهید مثلا در یک کشور غربی تحقیق تازه ای داشته باشید برای دریافت بودجه از دانشگاه و یا سازمان تحقیقاتی در درجه اول باید نو و غیر تکراری بودن آن را ثابت کنید و این البته کار سختی نیست چون در حال حاضر اکثر سازمان های علمی و تحقیقاتی ، دانشگاه ها و یا نشریات علمی در زمینه های تخصصی خود آن چنان به هم مربوط هستند و اطلاعات با چنان سرعتی مبادله میشود که شما با شروع هر پروژه جدیدی به سرعت در می یابید که رقبا و یا همکاران شما در سراسر جهان کیانند و کار دشوارتر میشود اگر شما به چند موش آزمایشگاهی هم نیاز داشته باشید و شاید دریافت اجازه برای آزمایش بر روی 10 عدد موش در کشور آلمان دشوارتر از گرفتن چند میلیارد تومان پول برای یک کار تکراری در سرزمین مادری ما باشد.
براستی چه انگیزه ای ما را به تکرار آزمون های دیگران وا میدارد؟
از موش گفتیم و یاد عملکرد درخشان شهرداری تهران افتادم در پرورش موش های غول آسا ، همه ما احتمالا در مورد قانون توارث آنگونه که مندل، کشیش انگلیسی ارایه کرد خوانده ایم و شنیده ایم ولی درست آنست که رنگ گل های نخود مندل و یا موش های سفید و سیاه و خاکستری نسل های اول و دوم و سوم هرگز با نسبتی که مندل بیان میکرد و به آن تمیزی و شفافیت وجود نداشت.آیا دانشمندان هم دروغ میگویند؟
آیا کشیش مندل یک شارلاتان بود؟
آیا مندل این کار را برای دستیابی به شهرت و پول انجام داد؟
آیا بیسوادی و نا آگاهی مردم است که دروغ گویان را تشویق میکند؟
نمی خواهیم و مجبور نیستیم به رساله ها و کتاب های قانون و قضا مراجعه کنیم ، بیت المال همان سرمایه ملی است ، سهم من و تو است از ثروتی که در این سرزمین نهفته است و البته دشوار نیست دانستن اینکه
بودجه ورزش و فدراسیون های ورزشی از کجا بدست می آید؟
بدیهی است از سهم من و تو از همان ثروتی که گفتیم ،از نفتی که از دل زمین بیرون میکشیم و میفروشیم .
سازمان تربیت بدنی به گفته خود در سال گذشته 1.7 میلیارد تومان فقط به تیم فوتبال پرسپولیس پرداخت کرده است و دست کم همین مبلغ را هم به استقلال ، به بیان دیگر من و تو در سال گذشته نزدیک به 4 میلیارد تومان پول فقط به پرسپولیسی ها و استقلالی ها داده ایم تا این آقایان محترم به یکدیگر گل بزنند و یکی در لیگ و یکی در جام حذفی اول بشوند و اسباب آرامش درونی ما ایرانیان فراهم گردد و خدای ناکرده ما از ناکامی دو تیم محبوب پایتخت سرزمین مادری ناراحت و پریشان و افسرده نشویم و خوب اگر این فوتبالیستها کمی بی تربیت باشند و در استادیوم لات بازی درآورند و بر سر این پولی که من و تو از سرمایه ملی خود به انها پرداخت میکنیم ، به یکدیگر ناسزاهای ناموسی هم بدهند ، خوب این اشکالی که ندارد هیچ ، نمک زندگی ما هم به حساب می آید.
بودجه فدراسیون کوهنوردی از کجا می آید؟ روشن است ، از همان منبع بیکران و سخاوتمند
- قله فرعی برودپیک در تلاشی مستقل و بدون حمایت دولتی توسط کاظم فریدیان و رامین شجاعی در سال 1385 صعود شد.
- قله گاشربروم 1 در سال 1386 بوسیله مهدی اعتمادفر در تلاشی مستقل و بدون حمایت دولتی صعود شد.
- تیم دولتی (فدراسیون ) در سال 1386 در صعود به قله برودپیک ناکام ماند.
چرا برودپیک؟
چرا برودپیک را انتخاب کرده ایم که قبلا صعود شده است ؟
آیا اگر پاسخ سوال بالا آری است ما سال های سال مرتب به برودپیک میرویم و هی افتخار پشت افتخار از بابت آن کسب میکنیم ؟
آیا این وزارتخانه هیچ کمبودی ندارد و درد بیدردی وادارش ساخته تا به فتج برودپیک بروند؟
پول و هزینه برودپیک وزارت کار از کجا می آید؟
آیا وزارت کار هم برای کسب اعتبار باید پروژه مشابهی را به اجرا گذارد؟
آیا کارگران ایران به افتخار صعود به برودپیک بیشتر از امکانات ورزشی همگانی نیاز دارند؟
اراکی ها و استان مرکزی ها هم به برودپیک میروند
اگر اراکی ها هم با پشتیبانی سازمان ها و شرکت های دولتی به برودپیک میروند همین سوال ها را ار آنان هم می پرسیم.
ولی سوال مشترک از اراکی ها :
چرا برودپیک ؟
چرا برودپیک از همان مسیر؟
چرا کار تکراری؟
خراسانی ها هم گویا به برودپیک میروند ، اگر خبر درست باشد ، سوال های بالا را از آنها هم بپرسید.
پرسش های دیگری هم در ذهن من و تو شکل میگیرد:
آیا اعزام این تیمها با هزینه های سنگین برای پیشبرد کوهنوردی ایران مفید است ؟
انتخاب و اعزام تیم های فدراسیونی آیا المپیاد بازی آموزش و پرورش را به یاد شما نمی آورد؟
آیا عدم برنامه ریزی و فقدان برنامه های آموزشی در فدراسیون و یا کمیته هیمالیا نوردی آن دلیل رویکرد به کارهای تکراری است؟
آیا فدراسیون و کمیته هیمالیا نوردی آن به دنبال صعود های امن و ساده است؟
و سرانجام آیا این عملکرد مورد تایید جامعه کوهنوردی است ؟
۱ نظر:
همه جای کار انگار می لنگه.
ارسال یک نظر