دوشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۷

جلسه اردیبهشت 87 انجمن

جلسه اردیبهشت ماه 87 انجمن روز 4 شنبه هجدهم برگزار شد . این جلسه با وجود اینکه از مدتها قبل برنامه ریزی شده بود و با توجه به فاصله دو ماهه از اسفند تا اردیبهشت در حالی که می توانست یکی از بهترین نشست های انجمن باشد ، عملا به نمونه کامل بی نظمی ، بی برنامگی و آشفتگی تبدیل شد.
اول باید توضیح داد که پوستر زیر توسط انجمن تهیه نشده است و بوسیله مجریان تلاش برای صعود به نانگاپاربات طراجی و منتشر شده است و خوب یک سوال برای ما بوجود می آید که معرفی اصلی برنامه چه زمانی و کجا خواهد بود چون این یک پیش معرفی است و یا این همان معرفی برنامه بود و در این صورت بهتر بود میگفتیم اعلام برنامه تلاش برای صعود به نانگاپاربات ، خوب اشتباه چاپی و یا غیر چاپی پیش می آید مثل پلاکارد پارچه ای باشگاه دماوند که در ورودی سالن و پشت پنجره نصب شده بود و یک را اضافه داشت.


اگر به یاد داشته باشید ابتدا موضوع جلسه مربوط بود به نکوداشت بیژن فرهنگ دره شوری و اعلام برنامه نانگا پابرات و بعد بخش اول یعنی نکو داشت حذف شد و گزارش پوریا محمدی و گفتگو درباره نمایشگاه عکس دماوند بوسیله علی قلم سیاه جایگزین آن شد .

و در روز نشست یعنی 18/02/87 متوجه شدیم که آقای قلم سیاه به خارج از کشور سفر کرده و گزارش پوریا محمدی آماده نیست و کاظم فریدیان و لیلا اسفندیاری قبل از حضور پشتیبان مالی خود به روی صحنه نخواهند رفت .

خوب از 5 تا 7 چکار کنیم ؟
قبلا به دلیل تاخیر همیشگی در شروع برنامه تصمیم گرفتیم که از 0500 تا 0530 به دیدار و گفتگو و پذیرایی اختصاص یابد تا هم وقفه ای در اجرای برنامه های نشست برای پذیرایی پیش نیاید و هم بتوانیم جلسه را سر ساعت شروع کنیم ، این بار پنج و سی دقیقه عصر .
حدود ساعت 6 حاضرین به سالن فراخوانده شدند و خوب مجری باید آسمون و ریسمون ببافد تا سر و کله پوریا محمدی پیدا شود و یا نوبت اعلام برنامه نانگا پاربات برسد . دعوت از عباس محمدی برای صحبت هم کارساز نیست و آچار فرانسه می خواهیم تا این پیچ را برای ما سفت کند و یا شل کند و افشین یوسفی روی صحنه حاضر است : یک کار بدون آمادگی و دستوری ، آن گونه که افشین گفت ، فیلم از پیمایش غار نمکدان می تواند سر حاضرین را خوب گرم کند.

چرا ؟

نغمه ناگوار خوشگوار است
آن چنان با بی نظمی ها و ناهنجاری ها خو می گیریم که دیگر دیر کردن ، بد قولی ، بی انظباطی و بی برنامگی نمک زندگی ما شده است و ناهنجارها به هنجارهای ما بدل می شوند .

خوب البته این تجربه درسی داشت چون در هربرنامه ای ممکن است پوریا محمدی آن سروقت نیاید و علی قلم سیاه آن اصلا نیاید و پوریا محمدی آن مقدار زیادی حرص بخورد و عصبی شود و ناراحت که عده زیادی منتظر برنامه او هستند و علی قلم سیاه آن اصلا حرص نخورد و ککش هم نگزد که بخواهد یک اطلاع خشک و خالی بدهد و آن جماعت منتظرکه علاقمند به کوه و کوهنوردی هستند هم میتوانند استامینوفن بخورند و یا تخمه بشکنند .

درس اول

همیشه باید با علی قلم سیاه نشست خود در تماس پیوسته باشید تا اگر یکباره سوار هواپیما شد و به خارج از کشور سفر کرد جعفر نژاد نشست مجبور نشود برای حاضرین شعبده بازی کند.

درس دوم

در این نشست ها حتما باید دست کم یک جایگزین و یا برنامه رزرو آماده داشت تا در صورت نیاز اجرا شود .

درس سوم

این درس خیلی قدیمی و تکراری است و همه آن را بلدند ولی همیشه هم در آن رد می شویم ، ما همیشه باید نور سالن ، صدا ، پروژکتور و دیگر عوامل فنی را از قبل بررسی کنیم تا همه چیز درست کارکند و فیلم پوریا محمدی که برای آن تا 9 شب نشستیم وسط کار یکباره قطع نشود .

قبل از شروع نشست باید برای آن وقت گذاشت ، خوب بریم ببینیم چی میشه ، این درس را خرداد هم امتحان می دهیم و قول میدهم که بازم رد میشیم .

درس جهارم

نشست های ماهانه انجمن علاوه بر فرصت گزارش دیدن و شنیدن و 3 ساعت روی صندلی نشستن ، زمانی است برای دیدار دوستان ، برای گپ زدن و تعریف کردن و گفتن و شنیدن .
گفت و شنیدها گاهی به سرو صدا و همهمه ای بلند تبدیل می شود و خوب این را نمی شود و نباید حذف کرد فقط کافی است تلاش کنیم و به یکدیگر توصیه کنیم کمی آهسته تر صحبت کنیم و آرام تر بخندیم ، با احترام و مودبانه.
اما اگر یه آقای عصبانی که نام او را رضا سلطانی میگذاریم و او در باشگاه آرش از دوران باستان و کمی بعد از انقراض هخامنشیان عضو باشد ناگهان پیدایش بشود و شروع کند به عربده زدن که:

آقا بفرما بیرون صحبت کن ، خانوم ساکت باش برو بیرون !! ، آقایون بفرمایین ، خانوما بفرمایین!!


به این آقا باید چی گفت ؟

کاسه داغ تر از آش ؟

فرد محترمی که مقداری حرف زدن بلد نیست و داد زدن خوب بلد است ؟

فردی که نگران آنهایی است که روی صحنه حرف می زنند و فیلم و اسلاید نمایش می دهند و همین طور نگران آنهایی است که روی صندلی های سالن نشسته اند و می بینند و گوش می دهند ؟

فردی که فکر می کند باید سر کوهنوردان عربده زد و داد کشید و آنها را ترساند و ساکت کرد ؟

فردی که عضو باشگاه آرش است ؟ و یا دماوند ؟ و یا هیچکدام ؟ و یا هردو ؟

آیا او فکر می کند که ما سربازیم و او فرمانده ما و او حق دارد بر سر ما داد بکشد ؟

آیا او می داند که انجمن کوهنوردان ایران یک سازمان غیر دولتی است برای جمع شدن علاقمندان به کوه، طبیعت و کوهنوردی؟

آیا او و اویان می دانند که اعضای یک سازمان مردم نهاد مثل انجمن برای کار داوطلبانه آماده شده اند ؟

آیا اویان می دانند که اجازه ندارند و نمی توانند حق کار داوطلبانه اعضاء را از آنان سلب کنند ؟

آیا او و دیگرانی مثل او در باشگاه آرش و یا در باشگاه دماوند اجازه دارند حق فعالیت و کمک داوطلبانه من را سلب کنند ؟

خوب یک داد زن را که البته نیت خیر داشت بردیم در یک باشگاه قدیمی کوهنوردی عضو کردیم ، اسم این کار فانتزی است .اما همه چیز فانتزی نیست ، برمی گردیم به واقعیت ها

دو تجربه گزارش فریدیان از صعود به K2 در آبان 86 و اعلام برنامه نانگا پاربات در اردیبهشت 87 و استقبال پرشور عنلاقمندان .

حضور چهره های شاخص کوهنوردی انگیزه بیشتری برای شرکت در نشست های انجمن ایجاد میکند.

انجمن کوهنوردان باید در درجه اول به کوهنوردی بپردازد ، توجه به محیط زیست ، طبیعت و حیات وحش البته غیر قابل انکار است ولی آنچه این سازمان را و علاقه مندان آن را به یکدیگر نزدیک می کند کوه است .

انجمن برای ماندن باید زمینه حضور و فعالیت داوطلبان را فراهم سازد.

انجمن باشگاه کوهنوردی و یا حزب نیست.

انجمن ایدوولوژی و دین و مذهب ندارد.

انجمن جای فرمان دهی و یا فرمان برداری نیست.

انجمن باید برای بهره وری از داوطلبانی که آماده کمک به اویند سازمان دهی شود.

و.... شما دوستان چه میگویید؟؟




هیچ نظری موجود نیست: