بخش سوم
ورود منتقد ادبی به بحث و دیدگاه های او را به صورت مستقل در بخش سوم این پست منتشر میکنم با این تاکید که روی سخن او عمدتا کاظم فریدیان است.
سلام کاظم فریدیان ؛
میخواستیم یک "عزیز" هم اضافه کنیم که یادمان آمد ممکن است شما برداشت "مزورانه" از آن داشته باشید ( پست نقد آقای رامین شجاعی در مورد فدراسیون در وبلاگ کوهنوشت و کامنتهای ذیل آن را که حتماً خوب به یاددارید ) ؛ هرچند در "ژست"های داخل استودیو قبل از نمایش فیلم « از ببر هم راه راه تر » – آنجا که بالاجبار میخواستید از آقای رامین شجاعی نام ببرید – هنگام بیان عبارت "... به اتفاق یک دوستی،آقای رامین شجاعی ..." ، انگارۀتان را فراموش کردید که ممکن است اندکی و اقلیتی از آنها که روبه روی پنجرۀ جعبۀ جادو نشسته اند ، مانند خودتان از کلمۀ "دوست" ، برداشت "مزورانه" کنند و ... ؛ بگذریم ؛
.
بحث های خوبی میان آقای محمدی ، شما و دوستان مطرح شد ؛ ما هم استفاده کردیم ؛ اما آنچه باعث میشود این چند خط را برای شما سیاه کنیم ، "ژست" و ادعایی بود که در آخرین خط ،خطاب به یکی از دوستان گرفته و نوشته بودید ؛ خوب البته شما راست میگویید ؛ شما همواره ودر همه حال راست میگویید ؛
هم در اعلان هدف از برگزاری برنامۀ غار پراو ؛
هم در گزارش برنامۀ غار پراو ؛
هم در پذیرش اشتباه هایی که در آن برنامه متوجه شما بودهاست ؛
هم در تنظیم « ویژه نامۀ غار پراو » ( گاهنامۀ شمارۀ 12 انجمن ) توسط دوست صمیمیتان و معرفی « مرحوم امیر احمدی » به عنوان سرپرست برنامه ای مجزا و بیربط به برنامۀ شما ؛
هم در مخابرۀ خبر صعود قلۀ اصلی برودپیک ؛
هم در بیان دلیل مخابرۀ آن خبر ؛
هم در گزارش و بیان دلایل عدم موفقیت در برودپیک ؛
هم در دلیل استفاده از پرچمی من درآوردی در ک2 ؛
هم در استدلالی من درآوردی تر در مورد پرچم رسمی کشور ؛
هم در مخابرۀ خبر « صعود قلۀ ک2 با پرچم کشورمان » به واحد مرکزی خبر صداوسیما ؛
و حالا هم در پاسخ به دوست ؛
راست میگویید ؛ "کدامیک از کسانی که درست و غلط ، راست و دروغ ، با و بی بهانه راجع به شما اظهار نظر میکنند تا به حال از شما جواب شنیده اند ؟" ؛ خوب معلوم است ، هیچکس ؛ گفتیم که شما راست میگویید ؛ واقعاً اگر از این مرتبۀ اخیر و استثنایی صرفنظر کنیم ، کدامیک از این کسان تا به حال از شما با نام « کاظم فریدیان » پاسخ شنیده اند ؟ خب معلوم است ، هیچکس ؛ گفتیم که شما راست میگویید ؛ چون برخی از آن کسان ، بدون نام یا با نامهای دیگر پاسخ شنیده اند ؛ دیدید بی دلیل نبود که میگفتیم شما راست میگویید ؟ شما آنقدر راست گفته اید و فضا را با راستی عطرآگین کرده اید که دیگر همه خجالت میکشند یا جرأت نمیکنند دروغ بگویند چون به طرفةالعینی دستشان رو میشود ؛
راستی ، یکی از آن نشست های ماهانۀ انجمن کوهنوردان ( شهریور 1385 ؟ ) را که در آن یکی از مربیان و پیشکسوتان ، گزارشی از برنامۀ تلاش خود و همنوردانش بر روی کوه « موستآق آتا » ارایه نمود ، یادتان میآید ؟ و آن « خبر دروغ صعود قله » که توسط یکی از اعضای تیم در ارتفاع 7000 متری به کشور مخابره شده بود ؟ حتماً خاطر مبارکتان هست که ایشان در آن گزارش ، آن عمل را به شدت تقبیح کردند و خواستار برخورد جدی جامعۀ کوهنوردی با چنین پدیدۀ شومی شدند ؛ سؤالتان را از ایشان در این مورد با آن "همه پرروییِ" – همان خصلت و خصیصۀ بارزی که خودتان هم به آن اعتراف دارید – ، با آن "ژست" حق به جانب و معصومانه – تو گویی خودتان هرگز مرتکب چنین خبط و خطایی نشده اید – ، با آن تاکتیک « فرار به جلو » و استراتژی « کی بود کی بود من نبودم » به خاطر دارید ؟
"ژست نه ؟"
"نمایش نه ؟"
"پس چه ؟"
چهطور شما برای « خودتان » در ارتفاع حدود 5000 متری پایگاه برودپیک و در داخل چادر و موقعیت پایدار ، « حقّ جوّزدگی » قائل هستید و انتظار دارید دیگران توضیحات و توجیهات شما را بی هیچ اما و اگری و دربست قبول کنند اما برای « دیگران » در ارتفاع حدود 7000 متری و در هوای آزاد و موقعیت ناپایدار ، چنین حقی قائل نیستید ؟ خوب البته شما حق دارید ؛ تحت هر شرایطی حق با شما است ؛ چه قله را صعود کنید چه نکنید ، چه جوزده باشید چه نباشید ، چه راست بگویید چه نگویید ، چه دروغ بگویید و چه بعد توجیه کنید ، تحت هر شرایطی حق با شما است ؛ تحت هر شرایط ؛ حتی آنجا که در مقابل چشمان صدها و صدها تماشاگر جعبۀ جادو ، سوار بر موتوسیکلت از خط ممتدِ مضاعف وسط خیابان عبور میکنید و به محدوده و حریم کسانی که در سمت دیگر و برخلاف جهت شما حرکت میکنند تجاوز میکنید ؛ نگفتیم تحت هر شرایطی حق با شما است ؟
چند روز پیش سالروز درگذشت مردی به واقع شهیر و بزرگ بود ؛ و جالب آنکه او نه برای شهرت تلاش کرد و نه برای بزرگی ؛ در طی این سالها کم نبودهاند کسانی که کمتر یا بیشتر از او مدال و مقام آوردند ، شاید به زعم خود مشهور هم شدند ، اما بزرگ ؟ بسیاری سعی کردند مانند یا لااقل بدیل او شوند اما هرچه بیشتر دست وپا زدند بیشتر در باتلاق خودساخته فرو رفتند ، غافل از اینکه او برای « تختی شدن » تلاش نکرد ؛ او خودِ خودش بود و بدین ترتیب همه چیز به سراغش آمد ؛
در طول چند صباحی که از نعمت تن برخوردار شده ایم ، « شناخت » همواره مهمترین دغدغۀ ذهنی ام بوده است ؛ نمیتوانم بگویم که در زمینه های مختلف و نامتناهی آن ، چه قدر پیشرفت داشته ام یا اصلاً توانسته ام در آن زمینه ها و وادیها وارد شوم یا خیر ، اما یک چیز را میتوانم بگویم ؛ اینکه شناخت برخی چیزها و افراد ، خیلی سخت و بر عکس ، شناخت برخی دیگر خیلی آسان است ؛
برای بسیاری ، اینکه « مالوری » اولین بوده یا « هیلاری » ، « مسنر » فلان کار را انجام داده یا « کوکوچکا » بهمان کرده ، « بانینگتن » چنین گفته یا « لافای » چنان وصیت کرده ، « مرحوم اوراز » برای کشور افتخار آفریده یا « مرحوم خادم » مرزها را درنوردیده ، و فهرست بلندبالایی از نامها و کارهایی از این دست ، مهم است ؛ واقعاً هم مهم است ؛ اما بیش و پیش از آن ، « شخصیت » آنها که در پس آن نامها و کارها قرار دارند اهمیت دارد ؛ اشکالی ندارد ، میتواند برای شما و برای آن بسیاری ، مهم نباشد ؛ اما خب ، چه میشود کرد ؟ یک عده ای "شکست خورده" و احتمالاً علیل و فقیر و حسود و بخیل و ... و ( به طور کلی ) دارای هرگونه صفت نکوهیده ای – که میتوان به ناقد و منتقد منتسب کرد – ، پیدا میشوند که این چیزها برایشان مهم باشد ، سر خود را به هر کسی رهن ندهند ، دستهایشان بی دلیل و از سر همرنگی جماعت برهم نخورد ، گوشهایشان را به باورکردن هر چیزی عادت ندهند و چشمهایشان را به ظاهر ندوزند ؛ برایشان مهمتر از ظاهر و نمای ساختمان ، پایه و استخوان بندی آن باشد و مهمتر از ظاهر و رنگ خودرو ، قوای محرکۀ آن باشد ؛ چه درغیراین صورت ، دکورهای شهرک سینمایی را باید ساختمانهایی زیبا به حساب آوریم و آردی را هم پژو ( چون شما خیلی به مسابقات فرمول ، "عفت { شاید هم : افت } رانندگی مایکل { میشائیل ، یا دقیقتر : میکهائیل } شوماخر" ، "لایی کشیدن با سرعت 180-190 تا با مدل 206 از خانوادۀ پژو" ، "حرکت با سرعت مجاز در خط سبقت" و این اواخر هم به فیلمسازی و "اسپیلبرگ" علاقه داشته یا پیدا کرده اید از این تمثیل ها استفاده شد ) ؛ آن دوست خوشقلب اهوازیمان و بسیاری دیگر هم ممکن است شما را از راه "صعودهای پرغرور"تان بشناسند اما خب ، اقلیتی هم شما را علاوه بر آن "صعودهای پرغرور" از راههای دیگری هم میشناسند ؛ و البته تقدیر الهی بر آن نبود که « مرحوم خادم » موفق به صعود شود تا ببینیم دیگران ایشان را از همان راه "صعودهای پرغرور"شان میشناسند یا به سیاق و روال گذشته ، همچنان این صعودها را با صفت "توریستی" ، "همگانی" ، "یومارزنی بر روی طنابهای ثابت نصب شده توسط روسها و قزاقها" و ایضاً آمریکایی ها و کره ایها و پرتغالی ها و چک ها و ایتالیایی ها و شرپاهای نپالی به کارگرفته شده در پاکستان و سقوط کرده و جان باخته در راه صعود دیگران ، یاد میکنند ؛ خب تقدیر اینگونه نبود ، بازهم اشکالی ندارد ؛ اشکالی ندارد که مجری برنامۀ مستند 4 سیما از شما در مورد آن طنابهای ثابت و اینکه "چه کسانی آنها را نصب میکنند" میپرسد و شما به جای پاسخ صریح و دقیق ، طفره میروید ؛ خب آنجا که دیگر نشستهای ماهانۀ انجمن یا جلسات باشگاه نیست که برای شما ... ؛ باز هم بگذریم ؛
.
ما هم با شما موافقایم ؛ "انجمن باید محور فعالیت خودش را به کوهنوردی اختصاص دهد" ؛ انجمن را چه به "بزها" ؟ تمام اعضای انجمن باید جلوی فدراسیون بست بنشینند ، ریش سفیدان انجمن باید در هر همایش و مراسمی از میهمانان ویژه دعوت کنند ، و رییس انجمن و دیگر زعما به ملاقات رییس فدراسیون بروند و پادرمیانی کنند و بگویند که حالا این بندۀ خدا یک کاری کرده ، نیتش که خیر و رعایت مسایل شرعی بوده ، هم باشگاهی ها هم که سرود جمهوری اسلامی را – حتی بهتر از تمام ورزشکاران تیمهای ملی تمام این سالها – از بر و بدون کوچکترین ایرادی و با صدای بلند خواندند و ... ، بلکه « معرفی نامۀ » فدراسیون برای دریافت کمک چند میلیونی ( هشت میلیون یا ده میلیون ؟ ) سازمان ورزش دریافت شود ، شاید از این طریق ، عمدۀ آن ( به قول جناب نظامدوست : ) "پارگی هزار جای کوهنورد مادرمرده" ترمیم شود ؛ واقعاً "حیف این همه استعداد" ؛
در پایان بابت آن پاسخها و "نوشته ها" – هرچند با نام کاظم فریدیان نبوده است – که "نشان احترام عمیق" شما به ما بوده است از شما تشکر میکنیم و متقابلاً احترام عمیق ما را نسبت به خودتان پذیرا باشید ؛ و امیدوار ایم یک بار هم که شده ، به جای "آزردگی" و "تأسف برانگیزی" ، اصل موضوع را که همان "تلنگری به بلور باورها و رؤیاها" است مد نظر داشته باشید ؛ اینکه نوشتن و "جواب" دادن با « نامهای گوناگون » شاید اشکالی قابل چشم پوشی داشته باشد اما زمانی که کسی چنان "ژستی" میگیرد و چنان ادعایی میکند ، دیگر ... ؛
ط
ورود منتقد ادبی به بحث و دیدگاه های او را به صورت مستقل در بخش سوم این پست منتشر میکنم با این تاکید که روی سخن او عمدتا کاظم فریدیان است.
سلام کاظم فریدیان ؛
میخواستیم یک "عزیز" هم اضافه کنیم که یادمان آمد ممکن است شما برداشت "مزورانه" از آن داشته باشید ( پست نقد آقای رامین شجاعی در مورد فدراسیون در وبلاگ کوهنوشت و کامنتهای ذیل آن را که حتماً خوب به یاددارید ) ؛ هرچند در "ژست"های داخل استودیو قبل از نمایش فیلم « از ببر هم راه راه تر » – آنجا که بالاجبار میخواستید از آقای رامین شجاعی نام ببرید – هنگام بیان عبارت "... به اتفاق یک دوستی،آقای رامین شجاعی ..." ، انگارۀتان را فراموش کردید که ممکن است اندکی و اقلیتی از آنها که روبه روی پنجرۀ جعبۀ جادو نشسته اند ، مانند خودتان از کلمۀ "دوست" ، برداشت "مزورانه" کنند و ... ؛ بگذریم ؛
.
بحث های خوبی میان آقای محمدی ، شما و دوستان مطرح شد ؛ ما هم استفاده کردیم ؛ اما آنچه باعث میشود این چند خط را برای شما سیاه کنیم ، "ژست" و ادعایی بود که در آخرین خط ،خطاب به یکی از دوستان گرفته و نوشته بودید ؛ خوب البته شما راست میگویید ؛ شما همواره ودر همه حال راست میگویید ؛
هم در اعلان هدف از برگزاری برنامۀ غار پراو ؛
هم در گزارش برنامۀ غار پراو ؛
هم در پذیرش اشتباه هایی که در آن برنامه متوجه شما بودهاست ؛
هم در تنظیم « ویژه نامۀ غار پراو » ( گاهنامۀ شمارۀ 12 انجمن ) توسط دوست صمیمیتان و معرفی « مرحوم امیر احمدی » به عنوان سرپرست برنامه ای مجزا و بیربط به برنامۀ شما ؛
هم در مخابرۀ خبر صعود قلۀ اصلی برودپیک ؛
هم در بیان دلیل مخابرۀ آن خبر ؛
هم در گزارش و بیان دلایل عدم موفقیت در برودپیک ؛
هم در دلیل استفاده از پرچمی من درآوردی در ک2 ؛
هم در استدلالی من درآوردی تر در مورد پرچم رسمی کشور ؛
هم در مخابرۀ خبر « صعود قلۀ ک2 با پرچم کشورمان » به واحد مرکزی خبر صداوسیما ؛
و حالا هم در پاسخ به دوست ؛
راست میگویید ؛ "کدامیک از کسانی که درست و غلط ، راست و دروغ ، با و بی بهانه راجع به شما اظهار نظر میکنند تا به حال از شما جواب شنیده اند ؟" ؛ خوب معلوم است ، هیچکس ؛ گفتیم که شما راست میگویید ؛ واقعاً اگر از این مرتبۀ اخیر و استثنایی صرفنظر کنیم ، کدامیک از این کسان تا به حال از شما با نام « کاظم فریدیان » پاسخ شنیده اند ؟ خب معلوم است ، هیچکس ؛ گفتیم که شما راست میگویید ؛ چون برخی از آن کسان ، بدون نام یا با نامهای دیگر پاسخ شنیده اند ؛ دیدید بی دلیل نبود که میگفتیم شما راست میگویید ؟ شما آنقدر راست گفته اید و فضا را با راستی عطرآگین کرده اید که دیگر همه خجالت میکشند یا جرأت نمیکنند دروغ بگویند چون به طرفةالعینی دستشان رو میشود ؛
راستی ، یکی از آن نشست های ماهانۀ انجمن کوهنوردان ( شهریور 1385 ؟ ) را که در آن یکی از مربیان و پیشکسوتان ، گزارشی از برنامۀ تلاش خود و همنوردانش بر روی کوه « موستآق آتا » ارایه نمود ، یادتان میآید ؟ و آن « خبر دروغ صعود قله » که توسط یکی از اعضای تیم در ارتفاع 7000 متری به کشور مخابره شده بود ؟ حتماً خاطر مبارکتان هست که ایشان در آن گزارش ، آن عمل را به شدت تقبیح کردند و خواستار برخورد جدی جامعۀ کوهنوردی با چنین پدیدۀ شومی شدند ؛ سؤالتان را از ایشان در این مورد با آن "همه پرروییِ" – همان خصلت و خصیصۀ بارزی که خودتان هم به آن اعتراف دارید – ، با آن "ژست" حق به جانب و معصومانه – تو گویی خودتان هرگز مرتکب چنین خبط و خطایی نشده اید – ، با آن تاکتیک « فرار به جلو » و استراتژی « کی بود کی بود من نبودم » به خاطر دارید ؟
"ژست نه ؟"
"نمایش نه ؟"
"پس چه ؟"
چهطور شما برای « خودتان » در ارتفاع حدود 5000 متری پایگاه برودپیک و در داخل چادر و موقعیت پایدار ، « حقّ جوّزدگی » قائل هستید و انتظار دارید دیگران توضیحات و توجیهات شما را بی هیچ اما و اگری و دربست قبول کنند اما برای « دیگران » در ارتفاع حدود 7000 متری و در هوای آزاد و موقعیت ناپایدار ، چنین حقی قائل نیستید ؟ خوب البته شما حق دارید ؛ تحت هر شرایطی حق با شما است ؛ چه قله را صعود کنید چه نکنید ، چه جوزده باشید چه نباشید ، چه راست بگویید چه نگویید ، چه دروغ بگویید و چه بعد توجیه کنید ، تحت هر شرایطی حق با شما است ؛ تحت هر شرایط ؛ حتی آنجا که در مقابل چشمان صدها و صدها تماشاگر جعبۀ جادو ، سوار بر موتوسیکلت از خط ممتدِ مضاعف وسط خیابان عبور میکنید و به محدوده و حریم کسانی که در سمت دیگر و برخلاف جهت شما حرکت میکنند تجاوز میکنید ؛ نگفتیم تحت هر شرایطی حق با شما است ؟
چند روز پیش سالروز درگذشت مردی به واقع شهیر و بزرگ بود ؛ و جالب آنکه او نه برای شهرت تلاش کرد و نه برای بزرگی ؛ در طی این سالها کم نبودهاند کسانی که کمتر یا بیشتر از او مدال و مقام آوردند ، شاید به زعم خود مشهور هم شدند ، اما بزرگ ؟ بسیاری سعی کردند مانند یا لااقل بدیل او شوند اما هرچه بیشتر دست وپا زدند بیشتر در باتلاق خودساخته فرو رفتند ، غافل از اینکه او برای « تختی شدن » تلاش نکرد ؛ او خودِ خودش بود و بدین ترتیب همه چیز به سراغش آمد ؛
در طول چند صباحی که از نعمت تن برخوردار شده ایم ، « شناخت » همواره مهمترین دغدغۀ ذهنی ام بوده است ؛ نمیتوانم بگویم که در زمینه های مختلف و نامتناهی آن ، چه قدر پیشرفت داشته ام یا اصلاً توانسته ام در آن زمینه ها و وادیها وارد شوم یا خیر ، اما یک چیز را میتوانم بگویم ؛ اینکه شناخت برخی چیزها و افراد ، خیلی سخت و بر عکس ، شناخت برخی دیگر خیلی آسان است ؛
برای بسیاری ، اینکه « مالوری » اولین بوده یا « هیلاری » ، « مسنر » فلان کار را انجام داده یا « کوکوچکا » بهمان کرده ، « بانینگتن » چنین گفته یا « لافای » چنان وصیت کرده ، « مرحوم اوراز » برای کشور افتخار آفریده یا « مرحوم خادم » مرزها را درنوردیده ، و فهرست بلندبالایی از نامها و کارهایی از این دست ، مهم است ؛ واقعاً هم مهم است ؛ اما بیش و پیش از آن ، « شخصیت » آنها که در پس آن نامها و کارها قرار دارند اهمیت دارد ؛ اشکالی ندارد ، میتواند برای شما و برای آن بسیاری ، مهم نباشد ؛ اما خب ، چه میشود کرد ؟ یک عده ای "شکست خورده" و احتمالاً علیل و فقیر و حسود و بخیل و ... و ( به طور کلی ) دارای هرگونه صفت نکوهیده ای – که میتوان به ناقد و منتقد منتسب کرد – ، پیدا میشوند که این چیزها برایشان مهم باشد ، سر خود را به هر کسی رهن ندهند ، دستهایشان بی دلیل و از سر همرنگی جماعت برهم نخورد ، گوشهایشان را به باورکردن هر چیزی عادت ندهند و چشمهایشان را به ظاهر ندوزند ؛ برایشان مهمتر از ظاهر و نمای ساختمان ، پایه و استخوان بندی آن باشد و مهمتر از ظاهر و رنگ خودرو ، قوای محرکۀ آن باشد ؛ چه درغیراین صورت ، دکورهای شهرک سینمایی را باید ساختمانهایی زیبا به حساب آوریم و آردی را هم پژو ( چون شما خیلی به مسابقات فرمول ، "عفت { شاید هم : افت } رانندگی مایکل { میشائیل ، یا دقیقتر : میکهائیل } شوماخر" ، "لایی کشیدن با سرعت 180-190 تا با مدل 206 از خانوادۀ پژو" ، "حرکت با سرعت مجاز در خط سبقت" و این اواخر هم به فیلمسازی و "اسپیلبرگ" علاقه داشته یا پیدا کرده اید از این تمثیل ها استفاده شد ) ؛ آن دوست خوشقلب اهوازیمان و بسیاری دیگر هم ممکن است شما را از راه "صعودهای پرغرور"تان بشناسند اما خب ، اقلیتی هم شما را علاوه بر آن "صعودهای پرغرور" از راههای دیگری هم میشناسند ؛ و البته تقدیر الهی بر آن نبود که « مرحوم خادم » موفق به صعود شود تا ببینیم دیگران ایشان را از همان راه "صعودهای پرغرور"شان میشناسند یا به سیاق و روال گذشته ، همچنان این صعودها را با صفت "توریستی" ، "همگانی" ، "یومارزنی بر روی طنابهای ثابت نصب شده توسط روسها و قزاقها" و ایضاً آمریکایی ها و کره ایها و پرتغالی ها و چک ها و ایتالیایی ها و شرپاهای نپالی به کارگرفته شده در پاکستان و سقوط کرده و جان باخته در راه صعود دیگران ، یاد میکنند ؛ خب تقدیر اینگونه نبود ، بازهم اشکالی ندارد ؛ اشکالی ندارد که مجری برنامۀ مستند 4 سیما از شما در مورد آن طنابهای ثابت و اینکه "چه کسانی آنها را نصب میکنند" میپرسد و شما به جای پاسخ صریح و دقیق ، طفره میروید ؛ خب آنجا که دیگر نشستهای ماهانۀ انجمن یا جلسات باشگاه نیست که برای شما ... ؛ باز هم بگذریم ؛
.
ما هم با شما موافقایم ؛ "انجمن باید محور فعالیت خودش را به کوهنوردی اختصاص دهد" ؛ انجمن را چه به "بزها" ؟ تمام اعضای انجمن باید جلوی فدراسیون بست بنشینند ، ریش سفیدان انجمن باید در هر همایش و مراسمی از میهمانان ویژه دعوت کنند ، و رییس انجمن و دیگر زعما به ملاقات رییس فدراسیون بروند و پادرمیانی کنند و بگویند که حالا این بندۀ خدا یک کاری کرده ، نیتش که خیر و رعایت مسایل شرعی بوده ، هم باشگاهی ها هم که سرود جمهوری اسلامی را – حتی بهتر از تمام ورزشکاران تیمهای ملی تمام این سالها – از بر و بدون کوچکترین ایرادی و با صدای بلند خواندند و ... ، بلکه « معرفی نامۀ » فدراسیون برای دریافت کمک چند میلیونی ( هشت میلیون یا ده میلیون ؟ ) سازمان ورزش دریافت شود ، شاید از این طریق ، عمدۀ آن ( به قول جناب نظامدوست : ) "پارگی هزار جای کوهنورد مادرمرده" ترمیم شود ؛ واقعاً "حیف این همه استعداد" ؛
در پایان بابت آن پاسخها و "نوشته ها" – هرچند با نام کاظم فریدیان نبوده است – که "نشان احترام عمیق" شما به ما بوده است از شما تشکر میکنیم و متقابلاً احترام عمیق ما را نسبت به خودتان پذیرا باشید ؛ و امیدوار ایم یک بار هم که شده ، به جای "آزردگی" و "تأسف برانگیزی" ، اصل موضوع را که همان "تلنگری به بلور باورها و رؤیاها" است مد نظر داشته باشید ؛ اینکه نوشتن و "جواب" دادن با « نامهای گوناگون » شاید اشکالی قابل چشم پوشی داشته باشد اما زمانی که کسی چنان "ژستی" میگیرد و چنان ادعایی میکند ، دیگر ... ؛
ط
۱ نظر:
از گرد آوری و باز انتشار آنها به نوبه ی خودم تشکر می کنم. مطالعه را بسیار آسان تر کردید
ارسال یک نظر