نقل از وبلاگ باشگاه ما (باشگاه دماوند)
تغییر از من آغاز می شود
تا کنون چند بار از عدم رعایت قانون رنج برده ایم ،چند بار وقتی دیگران از چراغ قرمز عبور کرده اند زیر لب غرغر کرده و دست آخر با تفکر اینکه با یک گل بهار نمیشه به خیل عظیم قانون شکنان پیوسته ایم ...
چند بار وقتی حقوق اولیه انسانی ما لگد مال شده بغض خود را فروخورده و نهایتا چاره ای ندیده ایم جز همرنگ شدن با جامعه منفعل ...
آزادی بیان اصلی است که اکثر طیف روشنفکر ، جوان ،تحصیل کرده و هر کسی که هنوز وجدان بیداری دارد به آن اعتقاد دارد و می ستاید . اما تا کنون اندیشیده ایم که اگر روزی در جایگاه قدرت نشسته بودیم و ابزار سانسور را در اختیار داشتیم تا چه حد به مخالفان اجازه ابراز عقیده می دادیم .
اگر ازمن بپرسند می گویم خیلی کم ؛ شاید انگشت شمار باشند افرادی که اجازه دهند آزادانه نقد شوند. این بیماری در میان ما ریشه دار است . وقتی سلول به سلول یک جامعه بیمار باشد نباید انتظار داشت که یک فیزیک سالم و مترقی به حیات خود ادامه دهد.
از اینکه تنها امکان دیدن عقاید مخاطبان در سایت باشگاه دماوند مشمول بازبینی و سانسور شد . متاسف شدم ، نه به دلیل محرومیت از خواندن نظرات حقیرانه افرادی که حتی شهامت اظهار نظر با اسم واقعی خود را ندارند بلکه به این دلیل که ما در یک جامعه کوچک کوهنوردی ، غیر انتفاعی ،غیر سیاسی ، غیر اقتصادی هم نتوانستیم ظرفیتهای دموکراسی خواهی خویش را افزایش دهیم و در اولین آزمون با نام مصلحت گرایی تنها کاری که کردیم خاموش کردن صدای مخالف بود ( هرجند که این مخالف از روی عناد ، دشمنی ،بخل،...از دایره ادب هم خارج شده باشد ) اگر منتقدین ما فرهنگ ابراز عقیده ندارند بی شک فقط خودشان را مفتضح می کنند . و این مطلب در دراز مدت باعث می شود فرهنک انتقاد کردن و انتقاد پزیری ما به طرف سلامت حرکت کند ؛ از نظر بنده این کمترین رسالت اجتماعی در جامعه کوچک کوهنوردی می باشد .
همیشه برای سانسور و بازبینی دلایل موجهی بوده و هست . در تمام طول تاریخ نیز چنین بوده است. حال اگر از عدم آزادی بیان در رنجیم . اگر به دنبال یک جامعه پر تحرک ، زنده و پویا هستیم . بیایید تغییر را از خود آغاز کنیم . نمیدانم عبارت بالا گفته کدام یک از بزرگان است . اهمیتی هم ندارد که کسی که گفته فرد مشهوری بوده یا گمنام ، هر جه است کلامی پرمعنا و کاربردی است
« پس زنده باد منتقد من »
با احترام فاطمه واقف
تغییر از من آغاز می شود
تا کنون چند بار از عدم رعایت قانون رنج برده ایم ،چند بار وقتی دیگران از چراغ قرمز عبور کرده اند زیر لب غرغر کرده و دست آخر با تفکر اینکه با یک گل بهار نمیشه به خیل عظیم قانون شکنان پیوسته ایم ...
چند بار وقتی حقوق اولیه انسانی ما لگد مال شده بغض خود را فروخورده و نهایتا چاره ای ندیده ایم جز همرنگ شدن با جامعه منفعل ...
آزادی بیان اصلی است که اکثر طیف روشنفکر ، جوان ،تحصیل کرده و هر کسی که هنوز وجدان بیداری دارد به آن اعتقاد دارد و می ستاید . اما تا کنون اندیشیده ایم که اگر روزی در جایگاه قدرت نشسته بودیم و ابزار سانسور را در اختیار داشتیم تا چه حد به مخالفان اجازه ابراز عقیده می دادیم .
اگر ازمن بپرسند می گویم خیلی کم ؛ شاید انگشت شمار باشند افرادی که اجازه دهند آزادانه نقد شوند. این بیماری در میان ما ریشه دار است . وقتی سلول به سلول یک جامعه بیمار باشد نباید انتظار داشت که یک فیزیک سالم و مترقی به حیات خود ادامه دهد.
از اینکه تنها امکان دیدن عقاید مخاطبان در سایت باشگاه دماوند مشمول بازبینی و سانسور شد . متاسف شدم ، نه به دلیل محرومیت از خواندن نظرات حقیرانه افرادی که حتی شهامت اظهار نظر با اسم واقعی خود را ندارند بلکه به این دلیل که ما در یک جامعه کوچک کوهنوردی ، غیر انتفاعی ،غیر سیاسی ، غیر اقتصادی هم نتوانستیم ظرفیتهای دموکراسی خواهی خویش را افزایش دهیم و در اولین آزمون با نام مصلحت گرایی تنها کاری که کردیم خاموش کردن صدای مخالف بود ( هرجند که این مخالف از روی عناد ، دشمنی ،بخل،...از دایره ادب هم خارج شده باشد ) اگر منتقدین ما فرهنگ ابراز عقیده ندارند بی شک فقط خودشان را مفتضح می کنند . و این مطلب در دراز مدت باعث می شود فرهنک انتقاد کردن و انتقاد پزیری ما به طرف سلامت حرکت کند ؛ از نظر بنده این کمترین رسالت اجتماعی در جامعه کوچک کوهنوردی می باشد .
همیشه برای سانسور و بازبینی دلایل موجهی بوده و هست . در تمام طول تاریخ نیز چنین بوده است. حال اگر از عدم آزادی بیان در رنجیم . اگر به دنبال یک جامعه پر تحرک ، زنده و پویا هستیم . بیایید تغییر را از خود آغاز کنیم . نمیدانم عبارت بالا گفته کدام یک از بزرگان است . اهمیتی هم ندارد که کسی که گفته فرد مشهوری بوده یا گمنام ، هر جه است کلامی پرمعنا و کاربردی است
« پس زنده باد منتقد من »
با احترام فاطمه واقف
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر