وجیهالله ملک محمدی که در بین دانشجویان کوهنورد و دوستانش به آقا ملک معروف بود، در باره او بیشتر خواهم نوشت.
زمستان ۱۳۵۳، ۱۳ دی و کولاک شدید، در این روز جمعی از کوهنوردان در کوه های توچال و نزدیک به پیازچال گرفتار توفان و سرمای کشندهای میشوند، در این شب سرد، وجیهالله ملک محمدی در حالی که در شرایط خیلی بدی نبود، در یک وضع روحی ویژه، لباسهای گرم خود را از تن درآورده و به تن دوست نزدیک خود که در حال مرگ بود میکند و به این ترتیب هر دو جان میبازند.
در مراسم تشییع جنازه وجیهالله، تعداد زیادی از دانشجویان شرکت میکنند و مراسم عزاداری به تظاهرات پر جوش و خروشی برضد شاه بدل میشود و نیروهای ویژه و پلیس ضد شورش به مراسم هجوم میآورند و در درگیریها و تیراندازی، حمید خلیلی دانشجوی همدانی کشته میشود، در مراسم ختم خلیلی تعداد زیادی از دانشجویان از تهران به آنجا میروند و پلیس عده زیادی را در مراسم ختم دستگیر میکند و .....
روند زنجیرهای اعتراضها و دستگیریها تا
مدتی ادامه مییابد ولی یادبودی هرساله با شکستن شیشههای تریا و شعار
دادن در بهمن ماه برای دانشجوی همدانی برگزار میشد که دستکم تا سال ۵۷
ادامه داشت... الان نمیدانم....
به جز این، خیلی از حرکتهای
اعتراض طلبانه از کوه و یا در کوه و در بین گروههای کوهنوردی دانشگاهها
شکل میگرفت و سازماندهی میشد،
و دیگر اینکه کوه، به جز سختی و صلابت آن که همچنان باقی است،
جای دیگری بود،
چیز دیگری بود،
و کوهنوردان......
آه....آن روزهای رنگین
آه... آن روز های کوتاه
و دیگر اینکه کوه، به جز سختی و صلابت آن که همچنان باقی است،
جای دیگری بود،
چیز دیگری بود،
و کوهنوردان......
آه....آن روزهای رنگین
آه... آن روز های کوتاه
پ ن ۱
در کتاب روز شمار تاریخ کوهنوردی و غارنوردی ایران به اشتباه ناصر ملک
محمدی درج شده است، ناصر برادر وجیهالله است که خوشبختانه هنوز زندگی میکند.
پ ن ۲
این پست کاملتر خواهد شد و ممکن است روایتهای تازهای از ماجرا نقل شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر