چهارشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۹۲

کوه نوردی و حادثه


حوادث کو‌‌ه‌نوردی شاید بخش کوچکی از حوادث ورزشی در ایران و جهان باشند ولی از آنجایی‌که بسیاری، کوه‌نوردی را نه یک ورزش، که نوعی ماجراجویی بشمار می آورند، پرداختن به حنبه‌های مختلف آن ضروری است بویژه آن که در این ورزش خطاها نیز آن‌چنان‌که مثلا در فوتبال تعریف شده‌اند، شناسایی نشده‌اند و در ضمن اشتباه و خطا در کوه‌نوردی، آن هم در صعودهای بلند و دشوار ممکن است به سادگی به مرگ یک هم‌نورد بینجامد.

      آموزش

نخست باید گفت که متاسفانه در جامعه اعتقاد محکم و درستی به آموزش و مبانی نظری و عملی آن وجود ندارد و البته کو‌‌‌ه‌نوردی ایران هم به همین درد مبتلاست و بسیاری از کوه‌نوردان تنها تجربه‌یبه کوه رفتن و در کوه بودن را کافی می‌دانند و خود را از گذراندن دوره‌های آموزشی مرتبط با کوه‌نوردی بی‌نیاز می‌دانند و جالب است که بدانیم تعدادی از چهره‌های جان باخته در کوه در چند سال اخیر از خیل همین پیش‌کسوت‌ها و با تجربه‌ها بوده‌اند که متاسفانه روش کوه‌نوردی آنها حکایت از عدم اعتقاد آنها به این امر حیاتی است.
هنگامی که به کوه میرویم باید از آموزش‌های بنیادی و اولیه کوه‌پیمایی، از چگونگی انتخاب پوشاک مناسب، از نوع تغذیه درست، استفاده از ابزار کوه‌نوردی مناسب هر صعود، از بیماری‌های شایع کوهستان، از جهت‌یابی و نقشه‌خوانی، از کمک‌رسانی اولیه پزشکی و و و آگاه باشیم.
آیا خوانندگان این مطلب می‌دانند که تا بحال چند کوه‌نورد بر فراز قله توچال و بر فراز پایتخت و در شرایط آّب و هوایی نامناسب تنها به‌دلیل به همراه نداشتن یک قطب‌نما و عدم توانایی در تشخیص شمال و جنوب، پا به دامنه‌های شمالی کوه گذاشته و جان خود را از دست داد‌ه‌اند و یا پوشاک نامناسب و تغذیه غیر اصولی چه مشکلات بزرگی را برای کوه‌نوردان پدید آورده است؟
واقعیت دیگری که در جامعه کوه‌نوردی ایران با آن روبرو هستیم این‌است که هر روز گروه‌های تازه‌ای از هم‌نوردان ما پس از اینکه تعدادی از کوه‌های بلند ایران مانند دماوند و سبلان و علم کوه را صعود کردند، به فکر سفر به خارج از مرزها ، به کوههای بلندتر و صعود به ۶۰۰۰ و ۷۰۰۰ متری ها می‌افتند، هم‌نوردانی که بخش عمده ای از آنها هرگز یک دوره آموزش کوه‌نوردی را طی نکرده اند و ساده انگاری در مورد صعود به ۶۰۰۰ متری‌ها و ۷۰۰۰ متری‌ها با این تفکر نادرست که صعود به دماوند، آن چه آمادگی را که نیاز دارند، به آنها بخشیده است، درتابستان امسال (سال هشتاد و هفت، زمان نوشتن مقاله) دو نفر از ایرانیان را به کام مرگ کشید و چه بسا دیگرانی هم در صف مرگ بودند که با خوش شانسی از این مهلکه جان به‌در بردند .
        
        شهرت و افتخار

لحظه‌ی شیرینی است آن‌گاه که بر روی صحنه‌ای ایستاده‌ایم و مردم ، دوستان و آشنایان و حتی بیگانگان ما را با هیجان تشویق میکنند ، دانش‌آموزی که برای موفقیت تحصیلی تشویق میشود، دانش‌مندی که برای یک کشف علمی ستایش میشود، فوتبالیستی که پس از گل زدن، شادمانه به سوی هواداران می‌دود و کوه‌نوردی که کوهی بلند و دشوار را صعود کرده و اکنون که به شهر بازگشته، حرف‌ها و خاطرات بیشماری دارد تا برای ما بگوید، از آن کوه سخت و یخ زده، از آن گرده‌ی سنگی رام نشدنی، از آن طبیعت وحشی و بکر سخن ها بگوید و از اراده، از همت و تلاش، از آن شب های سرد و سخت و از آن لحظه با شکوه گام بر قله گذاشتن و از جادوی کوههای بلند و سرانجام از دوستی.
اما دریغ و صد دریغ اگر این جادو و اگر بالیدن به این همه لحظه های باشکوه ما را از اندیشیدن به دوستی و از جان آدمی ، جان خود و جان دیگران دور سازد
و حادثه این جا هم سایه به سایه ماست و ما را رها نمی‌کند .

        هیجان خواهی

عامل مهم دیگری که در بروز حوادث ورزشی و ورزش های با درجه خطرپذیری بالا از چمله کوه‌نوردی دخالت دارد هیجان خواهی (Sensation Seeking  یا نیاز به شور است، هیجان خواهی از موضوع‌هایی است که در سال‌های اخیر بسیار مورد توجه جامعه‌شناسان ، روان‌شناسان و علاقمندان و فعالان حوزه ی فرهنگ و مسائل مربوط به انسان قرار گرفته است .
ترس غریزه‌ای است که موجودات جهان و از جمله انسان را از خطرات پیرامون خود می‌رهاند و  بدیهی است  که این غریزه در انسان‌ها متفاوت عمل می کند مثل ترس از سقوط، ترس از رودخانه خروشان، ترس از تصادف در خیابان و بسیاری مثال های دیگر و هر چند که میزان ترس افراد در موارد مشابه یکسان نیست و بعضی بیش‌تر و بعضی کم‌تر می ترسند، اما اگر این غریزه نبود بسیاری از ما قبل از اینکه رو به کوهنوردی بیاوریم، از بام خانه به درون کوچه یا حیاط خانه همسایه سقوط کرده بودیم،  از سوی دیگر باید دانست که در مقابل ترس، هیجان خواهی هم غریزه دیگری است که در ما وجود دارد و ما را به کشف ناشناخته ها  و بویژه سفر به طبیعت برمی انگیزاند، فراموش نکنیم که تا گذشته ای نه چندان دورشاید تا صد سال پیش انسان برای ادامه حیات راهی به جز دست و پنجه نرم کردن با طبیعت نداشت و بنابراین نیاز به حضور در طبیعت یک غریزه است و فعالیت هایی مانند کوه‌نوردی به ما فرصت برطرف کردن این نیاز را میدهند.

ترس از یک سو و هیجان خواهی از سوی دیگر هر دو به حفظ حیات کمک میکنند.

شکی نیست که در جریان زندگی و با افزایش شناخت و مهارت های ما ، ترس کمی عقب می نشیند، مثلا هنگامی که ابزار جهت یابی مثل نقشه و قطب نما و یا جی پی اس در دست داریم، ترس از گم شدن در جنگل به مراتب کمتر از زمانی است که دست خالی به طبیعت می رویم، یا زمانی که لباس خوب و مناسبی بر تن داریم، ترس از سرما زدگی و فرو دمایی در زمستان، کمتر از زمانی است که با لباس شهری به کوه رفته ایم و یا آشنایی به فن کوه‌نوردی و سنگ نوردی اعتماد به نفس بیش‌تری برای صعودهای دشوار در ما ایجاد می‌کند،

اما این مرز کجاست؟ تا کجا می توان نترسید؟ و یا این طور بپرسیمکجا باید ترسید ؟

بدیهی است که پاسخ این سؤال‌ بر اساس دانش ما و آموخته ها و مهارت های مان و همچنین عامل ترس درونی مان با هم فرق می کند .

فرق نترسیدن و شجاعت چیست ؟

در روزهای بحرانی مانند بهمن ۵۷ و یا روزهای جنگ ویا زمانی که برای نجات هم‌نورد خود اقدام می‌کنیم ممکن است دست به کاری بزنیم که در شرایط عادی با منطق ما سازگاری ندارد، اما برای دست‌یابی به آرمانی والا از جان خود هم می‌گذریم، آرمانی بزرگ مثل نجات جان یک انسان، نجات جان یک هم‌نورد که به یاری تو زنده می ماندولی باید بدانیم که نترسیدن اگر حد و مرزی نشناسد، دیگر نه تنها شجاعت نیست، بلکه یک بیماری است.

هیجان خواهی بالا!

اگر چشم خود را ببندید و از عرض بزرگراه همت عبور کنید هیجان زیادی را تجربه خواهید کرد ولی به احتمال بسیار بالایی کشته می شوید این نه یک کار شجاعانه ، بلکه یک هیجان خواهی افراطی است که می تواند می تواند یک نوع بیماری تلقی گردد.
دزدی از فروشگاه‌ها و یا از بانک با وجود احتمال بالای دست‌گیری، داشتن شریک جنسی متعدد و ناشناس بدون در نظر گرفتن خطرات آن ، چشیدن و خوردن هر نوع غذا و خوراکی بدون توجه به خطر ابتلا به مسمومیت و یا بیماری و استفاده از مخدرها و قرص های هیجان‌آور، بعضی از نشانه‌های هیجان خواهی بالا یه‌شمار می‌روند و شاید سفر به ناشناخته ها، کوه‌نوردی و سنگ نوردی در مسیر های خطرناک و بدون حمایت و پشتیبانی فنی و اجرایی مناسب را هم بتوان به لیست بالا اضافه کرد.

فعالیت های هیجان خواهانه به چهار دسته تقسیم میشوند:

یک هیجان خواهی از راه انجام کارهای خطرناک و ماجراجویانه که عده ای کوه‌نوردی و سنگ نوردی را در این گروه قرار میدهند.
دو هیجان خواهی از راه تجربه های جدید مثل سفر و یا موسیقی
سه هیجان خواهی از راه اجازه دادن به بروز آزادانه احساسات
چهار ناآرامی و فرار از روزمرگی به‌ویژه در شرایط زندگی کسالت آور

چه زمانی  و چرا ممکن است کارهای هیجان خواهانه به آسیب دیدگی و یا مرگ فرد و یا دیگران بینجامد؟

یکی از دلایل این امر اختلال در قدرت تصمیم گیری و یا بررسی درست جوانب و عواقب آن تصمیم است مثل بیماران با افسردگی دو قطبی و جالب است بدانیم که بخش قابل توجهی از هیجان خواهان افراطی دچارافسرده‌گی شدید هستند، دلیل مهم‌تر شاید مکانیزم درونی بدن انسان است که به او احساس امنیت میدهدمثل اینکه انسان ها احتمال مرگ و یا آسیب خود را همیشه کم و یا منتفی میدانند و این احتمال را بیشتر برای دیگران میدانند، این احساس در زندگی عادی به ما کمک می‌کند تا با آرامش خاطر و با کم‌ترین استرس و فشار روانی زندگی کنیم، در غیر اینصورت هر لحظه نگران بروز حادثه‌ای ناگوار هستیم و تحمل چنین سطح بالایی از استرس و نگرانی امکان هر نوع فعالیتی را از ما سلب میکند و زندگی کمابیش به شکنجه‌گاه روانی انسان بدل میشوداما باید هوش‌یار باشیم و بدانیم در کارهای با ریسک پذیری بالا و ورزش های نسبتا خطرناک مانند کوه‌نوردی، آرامش خاطر بیش از حد میتواند مرگ بار باشد.
 جالب اینجاست که هر چه تجربه و مهارت های انسان بیش‌ترمی‌شود امکان انجام کارهای پرخطر او هم بیش‌تر میشود و بنابراین سرپرست یک برنامه کوه‌نوردی باید از این عامل خطرساز آگاه باشد تا بتواند در هنگام یک تصمیم‌گیری خطرناک از خود بپرسد که آیا همه اعضای گروه تحت سرپرستی او قادر به انجام آن کار هستند ؟ و نیز اینکه توان‌مندیهای خود را برای گذر از یک موقعیت دشوار برای همه افراد تیم تعمیم ندهد.

این پدیده را خوش بینی غیر واقع بینانه مینامند که میتواند در ورزشی مثل کوه‌نوردی مرگ بار باشد.

در پایان تاکید میکنم که با وجود تاثر هم‌نوردان و خانواده‌های آنان وظیفه داریم که به مرگ کوه نوردان بپردازیم به چند دلیل مهم:
انسان و سلامتی او، همیشه و در همه‌جا از هر کوهی مهمتر و با ارزش‌تر است و هرگز و هرگز اجازه نداریم جان یک انسان را با افتخار صعود و یا هزینه سنگین آن و یا زمانی که برای صعود صرف کرده ایم و یا هر چیز دیگری مبادله کنیم.
باید دلیل مرگ انسان در کوه روشن شود تا ما با این تجربه و درس، از بروز حوادث مشابه جلوگیری کنیم و سرانجام آنکه:

خطاهای انسانی را به پای خطرهای بالقوه کوه‌نوردی نگذاریم!

هیچ نظری موجود نیست: