این
پست گزارش نسیم عشقی است از صعود او و همنوردش کارول نورث (سنگنورد
آلمانی) بر روی دیوارههای اخلمد و علمکوه در تابستان ۱۳۹۱.
نسیم و کارول پس از صعود مسیر همدانیها ۰ علمکوه - مرداد ۱۳۹۱
نسیم
عشقی متولد کرهی زمین
صعود
پاک بر روی دیوارههای بکر و صعود مسیرهایی
که هنوز کسی صعودشان نکرده، از علاقهمندیهای
منه.
به
همین دلیل سفر میکنم تا بر روی دیوارههای
مختلف تجربه کسب کنم (البته
این یکی از لازمههای دیوارهنوردی
است).
با
خانم کارولین نورس (همطناب
آلمانیام)
در
ترکیه آشنا شدم و قرار میگذاریم که در
همایش گشایش مسیر در ارمنستان با هم فعالیت
کنیم.
در
دیوارههای استثنایی و زیبای ارمنستان
موفق به گشایش ۱۱
طول
مسیر میشویم و در همان برنامه تصمیم
میگیریم که در ایران هم با هم صعود داشته
باشیم.
روز ۲۸
مرداد
با ناباوری و خوشحالی همدیگر را در آغوش
گرفتیم.
به
دلیل اخبار رایج و تاریک از ایران در
رسانههای جهانی، آسان نبود که به کارول
این احساس رو بدم که ایران خطرناک نیست.
به
هرحال با همهی دردسرهایش، کارول اینجاست.
بلافاصله
بارهامون رو میبندیم و راهی دیوارهی
اخملد مشهد می شویم.
از
امروز ماجراجویی یک ماههی ما شروع میشه.
من
از قبل هماهنگیهای لازم رو با بچههای
مشهد (آقای
جواد ولینژاد و خانم ملیحه حسینی)
انجام
دادهام و تا حدودی خیالم راحته.
مسیر انجمن بر روی دیوارهی اخلمد - گشایش شده توسط نسیم عشقی و کارول نورث
دیوارهی
اخلمد در ۴۵
کیلومتری
شمال شرقی مشهد، در درهی زیبای اخلمد
جایگرفته.
درهای
پر از دیواره که منتظر ما بودند.
باید
لوازم و بارهامون رو به پای دیواره انتقال
بدیم که حدوداً یک ساعت راه است.
با
توجه به اینکه امروز آخرین جمعهی قبل
از ماه رمضان است و منطقه توریستی و تفریحی،
سوزن میاندازی، زمین نمیافته، باید
صبر کنیم تا خلوت بشه.
بنا
به هزار و یک دلیل باید مواظب باشیم که
جلب توجه نکنیم.
هوا
رو به تاریکی میره، باید بجنبیم.
حالا
مسئلهی بعدی اینه که قاطرچیها دیگه
کار نمیکنند، یعنی به دلیل وجود درّهای
به نام «درّهی
جن»
با
تاریک شدن هوا می ترسند که وارد درّه
بشوند.
به
سختی دو قاطر بدون قاطرچی اجاره میکنیم
به دوبرابر قیمت.
شنبه ۳۱
تیر،
صعود رو آغاز می کنیم، هر دو هیجان زده و
خوشحال، دیوارهای ۳۰۰
متری
انتخاب کردهایم و شکافی که به نظر تا
انتهای دیواره میره.
چهار
طول صعود میکنیم، بدشانسی می آوریم،
شارژ درل تمومه.
فرود
میآییم، فردا باید همین رو دوباره صعود
کنیم و ادامه بدیم.
به
همین ترتیب در مدت ۱۰
روز، ۷
مسیر
گشایش میکنیم. ۶ مسیر
پاک با کارگاههای مطمئن دو ژله، و درجه
سختی بین (7a،
6a،
12dو
10b)
و
بلندای یک الی ۸
طول.
و
یک مسیر اسپرت به درجهی سختی (12bc)
+ 7b/b،
به نام ماموت کاراکال.
سختترین
و بلندترین مسیر گشایش شده، به نام انجمن
شامل ۷
طول
به درجهی سختی 11d
میباشد.
نسیم و کارول در حال صعود مسیر انجمن - دیوارهی اخلمد
به تهران بر می گردیم. بارهامون رو این بار برای منطقهای سرد میبندیم. علم کوه. دومین قلهی بلند ایران. هدف اصلی ما صعود طبیعی ۳ طول اول مسیر همدانیهاست.
توپوی مسیر همدانیها - علمکوه
تابستان
سال پیش (سال ۹۰)
در
اولین تلاش روی این مسیر با خانم مهسا
حکام زاده طول ۱ و ۲ را
صعود کردیم و طول ۳
به
درجهی سختی 12b
را
با یک بار پاندولی صعود کردیم.
صعود
بدون پاندولی این طول تا امروز فکر من را
مشغول کرده بود.
روی
مورنهای علم چال نشستهایم و از نحوهی
صعود و لوازمی که نباید فراموش کنیم حرف
میزنیم.
عکس
کارتپستال مانند آقای امیر زرین را که
تنها منبع اطلاعاتیمان از مسیر همدانیهاست
را مجدداً مرور میکنیم.
به
کارول میگم اگه صعودمون موفقیتآمیز
باشه، فردای روز صعود میرم، می پرم تو
آب اون دریاچه بزرگه وسط یخچال (خوب
من عاشق آبتنی تو آب سردم).
کارول
میخنده:
شاید
منم بیام، اگه مریض نشوم.
نسیم در حال صعود مسیر همدانیها
تصمیم
میگیرم که بعد از همهی تیمها صعود
کنیم که روی گل سنگها دچار ترافیک آدم
نشویم.
بههرحال
ما که فقط ۳
طول
میخواهیم صعود کنیم.
امروز
سهشنبه ۲۴
مرداد
ساعت ۵
صبح.
روی
گل سنگها یک خطچین نورانی دیده
میشه.
تقریباً
تمام تیمهای موجود در منطقه امروز روی
دیواره خواهند بود.
شکاف،
گل سنگها و ابتدای مسیر لهستانی ۵۲.
حالا
باید حدود ۵۰
متر
روی لبهی شکاف یخی زیر دیواره تراورس
کنیم تا به ابتدای مسیر همدانیها برسیم.
طناب
ثابتی در کار نیست و یخ لبهی شکاف نازک
شده و زیر کفشمون می شکنه و استرسمون رو
بیشتر میکنه.
بر روی مسیر
طول
اول m40-b10،
عضلاتمون بیدار و گرم می شه.
طول
دوّم سختتره (45
متر،
11d).
مسیری
زیبا با شیبی یکدست تا کارگاه.
با
اینکه حرکتها سنگین نیست و گیرهها
مشتی، حسابی دم میکنم.
وسطهای
مسیر بعد از یک حرکت دینامیک روی شکاف
افقی بالای یه سنگ cm70×cm50،
سنگ از جا در مییاد و بغل دست کارول روی
دیواره تکهتکه میشه، حسابی شانس
آوردیم.
طول
سوم (طول
هدف).
قراره
اینقدر روی این طول تلاش کنیم تا تمیز
صعودش کنیم، کارول شروع میکنه و در همون
تلاش اول صعودش میکنه.
خیلی
خوشحالیم.
بالاخره
صعود شد، عالی بود.
حالا
چه کار کنیم؟ هنوز کلی وقت داریم و انرژی،
تصمیم میگیریم ادامه بدیم، نمیدونیم
تا کجا.
طول ۴
یک
مسیر رکاب خور مایل ۱۵
متری
–
طول ۵
، ۳۰
متر
صعود ترکیبی رکاب و طبیعی کاملاً عمودی.
میخهای
قدیمی و گوههای چوبی پوسیده با تسمه و
طنابچههایی که در حال حاضر سفیدند و هیچ
اثری از رنگ اصلیشون باقی نمانده.
دنبال
میخ ها می گردیم و باهاشون همسفر می شیم.
طول ۶
شکافی
تمیز و شگفت انگیز که به یک کلاهک می رسه،
کلاهک رو در میارم.
رکاب
می زنم.
باید
به همه چیز اعتماد کنم، میخها و طنابچهها
و گوههای چوبی آوازهخوان.
خدای
علمکوه مراقب ماست.
۴۰ متر،
یک رُل، یک میخ رقصان و یک تسمهی سفید.
طول ۷
با
یک شکاف ۵
متری
شروع میشه، با یک تراورس ۱۰
متری
زیر یک کتیبهی غولپیکر به سمت راست و
یک درز ریز میرسه که بالایش کور میشه
و روی کتیبه ادامه پیدا میکنه تا به
کارگاه ۲
میخ
میرسه. میخها کمکم جای خودشون رو به
؟ هایی میدهند که کارابین داخلشون
نمیره.
۵۰ متر
(رکاب
خور)
و
صدای حمایت آزاد کارول.
طول ۸، ۲۵
متر،
طبیعی، خفته، ریزشی، ابزار خور نیست،
معلوم نیست باید کدام طرف بری.
نه
میخی، نه علامتی، سعی من برای گذاشتن میخ
داخل تنها درزی که میبینم بیفایده
است.
ادامه
میدهم.
به
زور یک میخ یونیورسال که فقط یک سانتش
داخل شکاف میره میکوبم و دورش یک طنابچه
میپیچم.
مطمئنم،
این میانی تحمل هیچ نوع پاندولی رو نداره،
ولی کودک درونم آرام شده.
عکس
امیر زرین میاد جلوی چشمم، حدودی راه رو
حدس میزنم و ادامه میدهم.
تراورس
و ترس، به ۳
میخ
می رسم.
هوا
تاریک شده.
طول ۹
و ۳۰
متر
رکاب و بالاخره طاقچهای پر از میخ و برف.
حدود ۲ ساعت
طول کشید تا یخ طاقچه را شکستیم و نشستیم.
پاها
توی کیسهی بار.
میلرزیم.
لوازم
شبمانی نداریم.
چرت
میزنیم، میلرزیم، گرسنهایم ، میلرزیم
ولی میخندیم.
هوا
روشن میشه.
آفتاب
هم که میزنه ، از لرزش ما کم نمیکنه.
طول ۱۰
شکافی
عمودی ، زیبا ، ۵
متر
تراورس مایل و یک کنج تنورهای بد قلق.
صعود
طبیعیاش از رکاب زدنش سادهتر است. ۵۰ متر
و ۳
میخ.
هرچی
بالاتر میرویم سنگ ها لقتر میشوند.
شکاف
بعدی ، میخ ها رو باید دنبال کنیم.
مسیر
دو تا میشه ۵۷
و ۵۸.
ما
شکاف ۵۰
متری
سمت راست یعنی ۵۷ رو
انتخاب میکنیم. صدای کارول توی گوشمه،
نسیم
این سنگ بزرگه لقه، این یکی الان میفته،
سنگ، ...
ابتدای
طول ۱۲،
هم گیج شدهایم، هم میترسیم، سنگهای
بزرگی که هر لحظه امکان افتادنشون هست.
۱۵ متر
صعود مستقیم.
یک
میخ با یه کارابین اشتوبای می بینم ولی
بعدش دیگه هیچ چیز نیست.
حدود ۸
متر
سمت راست کارول دو تا میخ میبینم فرود
میام و اون دو میخ رو دنبال میکنم.
این
طول ۴۰ متری
ترسناکترین و پر استرسترین طولی بود
که صعود کردیم. ۱۰ متر
صعود، یک میانی نه چندان خوب، ۱۰
متر
دیگه، تراورس ۸
متری
به چپ، میانی بعدی دوباره صعود به سمت
راست و بالا، شکست طناب غیر قابل تحمل
شده.
طناب
پلاستیکی آبی و تک رُل کارگاه، سنگی که
دورش سیم بکسله و بالاخره طول آخر رسید.
ساعت ۲
بعد
از ظهر است که ۳۰
متر
ریزشیها رو صعود میکنیم و روی قله
همدیگهرو در آغوش میکشیم، خسته و
خوشحال.
در
راه برگشت به علم چال کسی حرف نمیزند ،
به سکوت سیاه سنگها گوش میدهیم.
و
به همهی لحظاتی که گذشت، لحظاتی که
داره میگذره و لحظاتی که هنوز نیومده
فکر میکنیم.
به
استرسها، گم شدنها ، پیدا شدنها ،
خواستهها ، آرزوها و آسمانهایمان.
امروز
چهارشنبه ۲۵
مرداد.
تنی
به آب سرد وسط یخچال میزنیم و به صعودی
که در آینده با هم خواهیم داشت فکر میکنیم.
با
تشکر از حمایت و پشتیبانی:
انجمن
کوهنوردی آلمان –
انجمن کوهنوردان ایران –
شرکت ماموت (از
کشور سوییس)-
شرکت
آپامهر –
عینک رودی پراجکت (Rudy
Project)
با
تشکر ویژه از آقایان:
علی
کریمی –
شهرام عباس نژاد –
کیومرث کاویانی –
هادی صابری – بیان حاتمی.
در
برنامهی مشهد:
ملیحه
حسینی –
جواد ولی نژاد –
احمد طاهباز
و
با تشکر از آقای هادی صابری جهت هماهنگیهای
ویزای کارول
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر