چه كسی، چه نهادی، چه نيرویی ، مسوول حفاظت دره ها، اين بستر «رگ های زندگانی بخش» زمين –رودها- است؟ آيا تماميت درهای فرعی در بالادست يک روستا، متعلق به اهالی آن روستا است؟ دست كاری در وضع ژئومورفولوژيک درهای كه شاخهای از آبخيز يک رودخانهی بزرگ است، در صلاحيت بهره برداران بالادست هست ؟
در اقتصاد «بساز و بفروشی» ايران، يعنی اقتصادی كه كالا را فقط برای «رد كردن» (فروش غير مسوولانه و كوته بينانه) عرضه می كند و در آن، رانت زمين به شكلی سرطانی فراوان و فزاينده است، تصرف عرصههای طبيعی برای تملک شخصی و فروش آن در بازار اشباع از پول هايی كه راه به توليد ندارند، فراگير است. در اين ميان، اگر زمين در نقطهای خوش آب و هوا يا نزديک به يک شهر بزرگ باشد، بيشتر در خطر تصرف است.
ساختار سازمانهای نظارتی مسوول حفظ طبيعت و منابع طبيعی ما هم به گونه ای است كه برخلاف پارهای عرصههای اجتماعی ديگر، در اين مورد غالبا مدارا و آسان گيری بسيار به چشم می خورد؛ چنان كه در برابرِ های و هوی معدودی فرصت طلب، به سادگی كوتاه می آيند.
مثال ها برای اثبات ادعای بالا فراوان اند، اما در اين يادداشت سرِ پرداختن به آن را نداريم. در اينجا، اشارهای داريم به يک مورد كه چون در آغاز شكل گيری است، می توان جلوی آن را گرفت:
به تازگی در روستای سنگان، در منطقه ی كن و سولقان (شمال غرب تهران) عدهای در حال احداث جادهای هستند كه هم اينک تا بالای امام زاده قاسم رفته و مطابق شنيده ها قرار است تا آبشار سنگان در مسير قلهی پهنه سار برود.
توجيه علنی دست اندر كاران اين جاده سازی، تسهيل دسترسی به باغ های بالادست و حمل محصولات است؛ اما نيت اصلی آنان كه در گفت وگوهای غير علنی مشهود است، همانا زمينه سازی برای قطعه بندی باغچه ها و دامنه های كوهستانی و كناره های جويبار و عرضه آنها به بازار بساز و بفروشی است. به بيان ديگر، قرار است ريشه های سرطانی رشد ناموزون تهران، در رگ و پی درهای ديگر دوانده شود.
در اين مورد چند نكته را يادآور می شوم :
۱- باغ های بالادست سنگان در قطعه های بسيار كوچک هستند و بازدهی اقتصادی ندارند.
۲- هزينهی ساخت و نگهداری جاده (حتی بدون در نظر گرفتن هزينه های ناشی از تخريب محيط زيست و آبخيزها و مراتع) قابل قياس با اندک درآمد حاصل از فروش چند تن گيلاس و ديگر ميوه های اين باغ ها نيست.
۳- باغ های قديمی تر در پايين دست روستای سنگان و نيز تمامی باغ ها و تاسيسات ديگر در امتداد رودخانهی كن، به شدت دچار كمبود آب هستند و هرگونه افزايش سطح باغ ها و افزايش مصرف آب با خانه سازی، موجب تشديد مشكل بخش های پايينی می شود. لازم به يادآوری است كه رودخانهی كن نه تنها سال ها است كه در تابستان و اوايل پاييز به دشت های پايين دست جادهی كرج نمی رسد، بلكه در همان محدودهی كن هم در بسياری سال ها خشک می شود. برای مثال، در تابستان گذشته اين رود در سنگان هم خشک شد و در اين روستای كوهستانی، برای به دست آوردن آب، چاه حفر شد!
۴- تجربه نشان داده است كه جاده كشی در دره های اطراف تهران، به معنای كشيده شدن دامنه ی ساخت و ساز و آلودگی به ارتفاعات و تحميل هزينه های سنگين خدمات رسانی، بر دوش مجموعه شهروندان است.
۵- برای احداث جاده ياد شده، هيچ گونه مطالعهی تكتونيكی، مكانيک خاک و ارزيابی زيست محيطی انجام نشده و جاده، در امتداد راه مال روی قديمی و با «همت اهالی» (!) در دست اجرا است. با توجه به لرزه خيزی و سيل خيزی منطقه، بقای اين جاده و ساختمان هايی كه بنا خواهند شد، به شدت ناپايدار خواهد بود و در همان مقوله «بساز و بفروشی» غير مسوولانه می گنجد.
۶- ساخت و ساز در ارتفاع بالا و رانش دامنه ها و فرسايش خاک كه در پی آن می آيد، آسيب جدی به حوزهی آبخيز شهر تهران وارد می سازد.
با توجه به نكتههای بالا، شكی نيست كه احداث جاده از سنگان به بالا، برخلاف مصالح همگانی است و بايد هرچه زودتر متوقف شود. اطمينان داريم كه بيشتر مردم منطقه كن و سولقان هم با اين كار موافق نيستند و از مسئولان منابع طبيعی و محيط زيست تهران درخواست داريم هرچه زودتر، از ادامهی اين عمليات جلوگيری كنند.
به نقل از دیده بان کوهستان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر