شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۸

خاطرات سفر به فرانسه

بخش ۵
آن چنان که گفته شد جلیل کتیبه‌ای متولد ۱۳۰۰ و از پیش‌گامان کوه‌نوردی فنی در ایران است، او هنگامی که در سال ۱۳۳۰ عازم صعود به دماوند بود، در یک تصادف رانندگی دچار آسیب دیدگی پای راست شد، این آسیب دیدگی سال‌ها او را عذاب داد و سرانجام در سال ۱۳۵۴ پزشکان پای او را قطع کردند.


در سال ۱۳۳۵ زمانی که گروهی از کوه‌نوردان عازم علم‌کوه بودند، جلیل که از ناتوانی در همراهی آنان متاثر بود، این شعر را سرود:

امروز به جای کوه‌ساران
بر بام سرای پا نهادم
وز دور به قله‌ی دماوند
با حسرت و غم سلام دادم

بر سینه‌ی دیو پای دربند
ابری بنشسته بود چون گرز
یا خود به مثال دامنی تور
بر دست عروس کوه البرز

زیبای ستبر، بار دیگر
می‌خواند مرا به سینه‌ی خویش
می‌گفت گهی به کبر و گه ناز
برخیز و بیا، مدار تشویش

توچال سر از فراز «دربند»
افراشته بود، مست و خندان
با چشمک شوخ، داد می‌زد
باز آی، بس است رنج هجران

از سوی شمال غرب، از دور
از پشت کلاردشت دلکش
آهنگ صدای آشنایی
ناگاه به جان فکند آتش

چشمان خیال من به یک بار
از گردن کوه‌ها گذر کرد
وز پشت مه و سکوت و هیبت
بر جانب آشنا نظر کرد

بار دگر از پس مه و سال
در بین نشاط و اشک و اندوه
چشمم به جمال آشنا خورد
بوسیدم دامن علم‌کوه

وین کوه عظیم سخت پیکر
کز ترس برش نمی‌توان خفت
با آن همه وهم و شوکت و کبر
لبخند به لب مرا پذیرفت

دیواره‌ی ساکت و مهیبش
آنجا که نرفته پای انسان
یک سوی، به پای ایستاده
مغرور چو چهره‌ی خدایان

بر قلب سیاه و سخت سنگش
یادی ز گذشته‌ام عیان بود
بر روی سپید و سرد یخ‌هاش
نقشی ز گذشته‌ی زمان بود

از سوی دگر دلم نشد شاد
زیرا که به خاطرم گذر کرد
خون‌خواری کوهسار بی‌رحم
مردانه تنی، شکسته و سرد

چشم از بر آشنا گرفتم
بر جانب دیگرش کشاندم
با پای خیال و فکر، خود را
بر قله‌ی کوه‌ها نشاندم

بر تخت فسانه‌ی سلیمان
یک پاره‌ی برف مانده تنها
تن کرده «سیه کمان» زیبا
آغشته به رنگ تیره، شب‌ها


دریای خزر به رنگ افلاک
یک سوی خوراک دیدگان بود
وان جنگل پر درخت انبوه
از سوی دگر غذای جان بود

یاد آمدن گذشته‌هایم
اشکی یه دو دیده‌ام نشانید
وین اشک، مقابل خیالم
یک پرده‌ی ابرگون کشانید

ای دوست کنون تو جای من گیر
بر قله که «کوه» گذار پایت
من نیز ز دور با دلی شاد
فریاد زنم، خوشا به حالت

دو بیت آخر این شعر را جلیل برای ما تکمیل کرد و پشت یادداشت ها اضافه کرد تا خطی هم از او به یادگار داشته باشیم
ادامه دارد...


هیچ نظری موجود نیست: