پنج شنبه 20 تیر 87 بر اساس قرار تلاش کردیم تا در ساعت اعلام شده پای مجسمه باشیم
من پس از بازدید از نمایشگاه عکس جلوه های کوه دماوند که انجمن در فرهنگسرای نیاوران برگزار کرده بود ساعت 2015 کوله پشتی را از پشت ماشین برداشتم و راه افتادم.
ترافیک عجیب این شب جمعه باور نکردنی بود ، سراسر نیاوران را پیاده تا نزدیک میدان تجریش آمدم و بعد یک ماشین سواری کوتاه ، تاکسی و 2130 پای مجسمه ، فقط مهدی حاضر بود ، تا آخرین نفر هم برسه ساعت از ده گذشت ، در این بین فرصت بازدید از توالت عمومی دیجیتالی سر بند فراهم شد و ما همگی شگفت زده از آخرین دستاورد های تکنولوژی به توضیحات متصدی توالت دیحیتالی گوش میدادیم .
مسیر توچال در شب ، بدون نور ماه هم به اندازه کافی روشن است و سکوت دوست داشتنی و خنکای ساعات اولیه صبح بسیار نشاط آور ، آواز خواندیم با وحید ، فارسی ، ترکی ، گیلکی ، از عاشورپور تا اپرای کوراوغلی و از گل نراقی تا شجریان.
ساعت از 6 صبح گذشته بود که به قله رسیدیم ، مثل همیشه با نزدیک شدن به توچال به او سلام کردم ، سلامی بلند و همراه با یادی از خاطرات دور و نزدیک از آن شورها و آن سرودها بر فراز توچال .
پناهگاه پر بود از کوهنوردان خفته که با ورود ما و دیگران بیدار میشدند ، شربت شکلات داغ برای بچه ها درست کردم و خوردیم و به سمت ایستگاه هفت فرود آمدیم.
دو نکته در این برنامه را دوست دارم برای علاقمندان بگویم
من پس از بازدید از نمایشگاه عکس جلوه های کوه دماوند که انجمن در فرهنگسرای نیاوران برگزار کرده بود ساعت 2015 کوله پشتی را از پشت ماشین برداشتم و راه افتادم.
ترافیک عجیب این شب جمعه باور نکردنی بود ، سراسر نیاوران را پیاده تا نزدیک میدان تجریش آمدم و بعد یک ماشین سواری کوتاه ، تاکسی و 2130 پای مجسمه ، فقط مهدی حاضر بود ، تا آخرین نفر هم برسه ساعت از ده گذشت ، در این بین فرصت بازدید از توالت عمومی دیجیتالی سر بند فراهم شد و ما همگی شگفت زده از آخرین دستاورد های تکنولوژی به توضیحات متصدی توالت دیحیتالی گوش میدادیم .
مسیر توچال در شب ، بدون نور ماه هم به اندازه کافی روشن است و سکوت دوست داشتنی و خنکای ساعات اولیه صبح بسیار نشاط آور ، آواز خواندیم با وحید ، فارسی ، ترکی ، گیلکی ، از عاشورپور تا اپرای کوراوغلی و از گل نراقی تا شجریان.
ساعت از 6 صبح گذشته بود که به قله رسیدیم ، مثل همیشه با نزدیک شدن به توچال به او سلام کردم ، سلامی بلند و همراه با یادی از خاطرات دور و نزدیک از آن شورها و آن سرودها بر فراز توچال .
پناهگاه پر بود از کوهنوردان خفته که با ورود ما و دیگران بیدار میشدند ، شربت شکلات داغ برای بچه ها درست کردم و خوردیم و به سمت ایستگاه هفت فرود آمدیم.
دو نکته در این برنامه را دوست دارم برای علاقمندان بگویم
- در این برنامه بر اساس آموخته های کلاس تغذیه (فرامرز نصیری ) که ماه پیش همراه با گروه کوهنوردی نمونه در آن شرکت کردم برنامه غذایی را تنظیم کردم و غذای من در طول برنامه عبارت بود از خرما ، کشمش ، یک عدد موز و یک شیر کاکائو + دو لقمه از پوره سیب زمینی یکی از بچه ها در شیرپلا. خیلی سرحال بودم و سبک و به نظرم این رژیم کار میکنه.
- مسیر قله توچال تا ایستگاه هفت با اینکه کوتاه و ساده است ولی در زمستان ها و هوای برفی و مه آلود بسیار خطرناک است و جان شماری را هم گرفته است. پاکوب این قسمت از مسیر را که بوسیله جی پی اس ثبت شده است برای استفاده دوستان آپ لود کرده ام. http://pakoob.com/uploads/Tochal-Istgah7.gdb
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر