بايد گفت و باز هم گفت،
از اشتباهها، از بايدها و نهبايدها، بايد نقد كرد و باز هم نقد كرد.
در مورد حادثه، بسياری گفته اند و همگی تقريبن از چند و چون ماجرا آگاهيم، در اين جا لازم است پرسشهایی را مطرح كنيم كه البته ديگران هم گفته اند.
* هواشناسی
۱ – آيا برای آگاهی از هوای منطقه به سايتهای هواشناسی و يا ادارهی هواشناسی ايران مراجعه میكنيم؟
۲– آيا به اطلاعات يک سايت هواشناسی بسنده میكنيم؟
۳– آيا پیش بینی وجود هوای بد، برف و باران و باد شديد و یا شانس بالای رعد و برق، در تصميم ما برای انجام سفر يا برنامهی كوهنوردی خود، خللی ايجاد میكند؟
۴– آيا برای احتمال تغيير ناگهاني هوا در كوهستان حسابي در برنامه ی خود باز كرده ايم؟
* چرا برای اجرای برنامه در هر شرايطی اصرار میكنيم؟
۱ – به هزينهی انجام شده فكر میكنيم؟
۲– مرخصی از محل كار تمام میشود؟
۳– تاب ديدن دوست و آشنا را در شهر نداريم، اگر موفق به صعود نشويم؟ شرمنده میشویم؟
۴– يك بار برنامه ناموفق بوده است، اين بار به هر قيمتی بايد انجام شود؟ هفته ی پیش مادرمان مریض بود، برنامه را کنسل کردیم، این هفته اگر سنگ هم از آسمان بیاید......
۵– اگر با هر برف و بورانی برنامه لغو شود، خوب كاسبی تعطيل است؟
۶-ما خيلی خفن هستيم، با اين خفانتی كه من دارم و يا ما داريم، برنامه غلط کرده است که انجام نشود.
* آموزش، دانش و تكنولوژی كيلويی چند است؟
۱- آيا آموزشهای رسمی كوهنوردی در ايران به روز است؟
۲– آيا مربی های كوه نوردی به صورت مرتب دانش و تجربهی خود را به روز میكنند؟
۳– و آيا اساسن مربیها و كوه نوردان به بنيانهای آموزشی اعتقادی دارند؟
* و اما در مورد جستجو، امداد و نجات، که هزار تا صاحب دارد و بی صاحب است!!
۱– آيا گذراندن دورههای آموزش روشهای جستجو و نجات در كوهستان و نيز بقا در طبيعت برای كوه نوردان لازم است؟
۲ – در صورت بروز حادثه در ارتفاع، آيا امدادگران به سرعت به محل می رسند؟
۳– آيا امدادگران در ايران، می توانند كوه نوردی كنند؟ یا بهتر بگوییم مقداری از کوه بالا بروند؟
۴– اگر ساعت کار روزانهی امدادگران تمام شود، مثلن ۵ بعد از ظهر، آن ها كار را به فردا موكول میكنند؟
۵– آيا اگر به امدادگران اضافه كاری پرداخت نشود، آن ها جستجو و نجات را ادامه میدهند يا به شهر برمیگردند؟
۶– آيا امدادگران در ايران قادر هستند حادثه ديده را زنده به شهر برگردانند؟ و يا آن ها مسوول كشف و حمل جسد هستند؟
۷– اگر امدادگری از مرگ حادثه ديده اطمينان داشته باشد، آيا دليلی دارد كه برای كشف جسد او اضافه كاری كند؟
۸– جسد را میشود چند ساعتی و يا چند روزی ديرتر به شهر آورد؟
۹– اگر اين حادثه بهمن باشد، دقيقههای تلایی برای نجات حادثه ديده ها بيشتر از ۱۵تا ۳۰دقيقه است؟
۱۰– آيا سريعترين گروههای جستجو و نجات ايران، در صورت وجود، قادر هستند تا ۳۰ دقيقه خود را به محل رسانده و حادثه ديده را از زير بهمن بيرون بكشند؟
۱۱– آيا در چنين موقعيتی بايد به توانایی ها و تجربهی افراد تيم تكيه كرد و يا به انتظار كمک ايستاد؟ و يا نشست؟، و يا مُرد؟
۱۲– آيا بايد بيل ها را در وانت گذاشت؟و یا در کوله پشتی؟
۱۳– نظر شما در مورد استفاده از فرستنده و گيرنده های جستجوگر الكترونيكی چيست كه امكان جستجو و نجات مستقل را عملی میسازد؟
۱۴– در مورد Tranceiver یا Beeper و يا ARVA و يا pieps چيزی شنيده ايد؟
۱۵– من شنيده ام كه سرپرست برنامهی ۱۴ بهمن يكی از اين دستگاه ها داشته است؟
۱۶– در صورت درست بودن رديف بالا، آيا سرپرست برنامه برای جور بودن جنس، اين دستگاه را خريده بود؟ میدانيم كه تمام نفرهای تيم بايد يكی از اين دستگاه ها را داشته باشند.
۱۷– آیا میدانيم كه اگر افراد اين تيم به اين دستگاه مجهز بودند، امكان پيدا كردن آن ها پيش از خفگی و يخ زدگی و تنها در چند دقيقه وجود داشت؟
۱۸– آيا درست است كه باشگاه ها و گروه ها و حتی افراد مستقل در برنامه هایی اين چنين، وظيفه داشته باشند كه تمام افراد تيم را با اين ابزار كار آمد مجهز كنند؟
* و ديگر چه؟
۱– آيا وزارت راه و ترابری بايد توضيح دهد كه چرا راه را نبسته بود و آيا او مقصر اين فاجعه است؟
۲– وزارت راه و ترابری مقصر نيست، و تقصير به گردن پيست اسكی ديزين است؟ و یا هر دو مقصرند؟
۳– آيا رانندهی لودر مقصر بود؟ صدای موتور لودر بهمن را روی كوه نوردان فرو ريخت و يا دود موتور لودر باعث شد ۸ انسان جان خود را از دست بدهند؟
۴– آيا يک كوهنورد خفن را كه يا خطر را نمیبيند و يا فكر میكند بهمن زورش به خفانت او نمیرسد و يا با خوش خيالی و اميد به خير گذشتن، قصد عبور از بهمن را دارد؟ و يا سردش شده است و يا ديرش شده است و يا به هر دليل ديگر، میتوان به كمك وزارت راه و يا خاموش كردن لودر و يا پيست ديزين و يا تندی و عتاب، از رفتن باز داشت؟
۵– آيا اگر خطر را نديده بگيريم و گرفتار حادثه شويم، دست تقدير در كار بوده است و يا تاوان خطای آشكار خود را پرداخته ايم؟
و سرانجام اگر از ديده شدن، از نقد شدن و مورد پرسش قرار گرفتن بهراسيم؛
اگر از اشتباههای مردگان گفتن، میترسيم،
اگر میخواهيم مردگانمان را قهرمان، فوق بشر و بدون اشتباه بينگاريم؛
و اگر سهم خود در بروز حادثه و اين بار، فاجعه را ناديده بگيريم و اشتباهها و دليلها را به ديگران نسبت دهيم، آن گاه خيانتی بزرگ به زندهگان كرده ايم.
گفتنی ها كم نيست،
من و تو كم گفتيم.
عکس اول و آخر آرامکوه
پ ن 1 پرسش ها بیش از این هاست،تو هم بپرس
پ ن 2 ( ياد كوهنورد خفن به خير، که خسته بود و دردمند از کوه نوردی در این دیار، شايد اين بار راستی بهمن او را زده باشد. )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر