دوشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۷

مفقود راژان در میان انبوهی از یخ و برف پیدا شد

گزارشی از یک حادثه
http://kouhestan.persianblog.ir/post/1304

روز چهارشنبه 27 دی 86 فرشید فاریابی در سرود کوهستان پستی منتشر کرد با عنوان گزارشی از یک حادثه

فاریابی چنین آغاز کرد:

مقدمه:

عصر جمعه که زنگ تلفن ما آشنایان به کوهستان به صدا در میاد خواسته و یا نخواسته یه کمکی ته دلمون شور میزنه ؛ جمعه های زیادی ظهر به بعد، الکی مضطرب شدم و خبری نبوده و جمعه های زیادی هم سرخوش بودم و همون اضطراب ته دل حادثه ی بزرگ به همراه داشته. جمعه ی گذشته چنین شد.

.....
..............

فاریابی در این پست با حوصله بسیار جزییات کار جستحو و نجات را بیان میکند از خبر رسانی ، تهیه تجهیزات ، دلسوزی و کمک روستاییان ، برخورد نیروی انتظامی ، عدم هماهنگی در کار ، آب یخ زده و امکانات کم خانه روستایی و میهمان نوازی صاحب خانه ، برخورد بد همنوردان کوهنورد گم شده و بسیاری نکات دیگر،

این پست واکنش های گوناگونی را هم در بین خوانندگان سرود کوهستان ایجاد کرد و پرسش هایی را در مورد عملیات کمک رسانی و جستجو از جمله :


رضا فتحی 27 دی 87
سلام جناب فاريابی

دارم يک گزارش حادثه ترجمه می کنم در دره يوسميت. به شدت به دنبال گزارش حادثه های منتشر شده در وبلاگها بودم که به اين نوشته شما رسيدم.

ممنون برای وقتی که صرف کرديد. برای من مفيد بود. زياد.

چند نکته:

از منطقه نقشه توپوگرافی نداريد؟

اظهار نظرهای بی ربط ارزش گزارش را کم می کند؟

نتيجه گيری های بی ربط هم ارزش گزارش را کم می کند؟

چه راهکارهايي به نظرتان می رسد؟

چه تجربه ای به دست آورديد؟

. مواردی از اين دست.

علی و حوض و مدرک و فدراسيون و هيت و ناجوانمردی و کار و رهانکردن کار و ... به نظرم در چزارش حادثه خيلی نیايد پررنگ باشد.

موفق باشيد.

فرشید فاریابی چنین پاسخ داد
جمعه 28 دی 86

جناب فتحی سلام: ۱- همین کروکی را که منتشر کردم بدون شک مشکلات بسیاری را به جان خریده ام.!!! چه برسد به نقشه ی توپوگرافیک!

۲- دقیق متوجه منظور شما در بند دوم نشدم! من آنچه را که آوردم در مدیریت و روابط شکل گرفته مفید می دانم.
۳- در مورد بند ۳ همچون بند ۲.
۴- در مورد راه کار ا خواهم نوشت.
۵-در مورد تجربیاتم هم.
۶- در مورد سطر انتهایی نظر شما اتفاقاً با توجه به اهمیت روابط انسانی در چنین تلاش هایی اشاره به آنها را در از دست دادن فرصت های طلایی جستجو و شاید نجات حداقلی بسیار موثر می دانم.
۷- بسیار با عجله تایپ مطلب انجام شد. اشکالات فراوان املایی و انشایی را به بزرگواری نادیده بگیرید.


رازی پرسید:

جناب فاریابی عزیز...

من کوهنورد حرفه ای نیستم..ولی باتوجه به علاقه ام به طبیعت گردی کوهنوردی را به شکل تفننی دنبال می کنم. اما مواردی مثل عدم توجه افراد درگروه به هم، و عدم فرمانبرداری و ...که ذکر کرده اید را بارها و بارها دیده ام. واقعا بسیاری از دوستان هنوز نمی دانند که وقتی بیش از 1 نفر باشند به هرحال یک تیم هستند!!

فکر می کنم لازم است بیشتر از اینها روی فرهنگ کارگروهی و مسئولیت پذیری کار شود.

ضمنا یک موضوع را متوجه نمی شوم: چرا انتشار کروکی یا نقشه توپوگرافیک منطقه باعث مشکلات برای شما خواهد بود؟ اگر ممکن است توضیح دهید ممنون می شوم.

و سولدوز داغچی پاسخ داد:

با اجازه ی فرشید خان!

آقای رازی در مورد نقشه و کروکی حق با فاريابی است. کوه های آذربايجان غربی واقع در نوارمرزی ايران با کشورهای ترکيه و عراق یکی از آلوده ترين مناطق نظامی - امنيتی کشور هستند که الحق فرشيد فاريابی دل داشت اين کروکی دست ی را هم با خودش آورد تو منطقه

ضمن تشکر از دوستان . بله مشکلات بسیار حادی در اشتغال به کوه نوردی در کوهستان های نوار مرزی آذربایجان غربی دامنگیر فعالان کوه نوردی است. یکی از عمده ترین مشکلات در کنار ابتذال علمی و اخلاقی به شدت رو به گسترش؛ نگاه سنگین امنیتی به ورزش مورد علاقه ی کوه نوردان می باشد.

روز 2/11/86 پست جدیدی در سرود کوهستان منتشر شد با عنوان :

شایعات به اطلاعات جدید بدل می شوند!!

فرشید فاریابی در این پست نوشت:

گزارشی از یک حادثه را اگر مطالعه کرده باشید عمده نواقص موجود در آن گزارش باز می گردد به «پرداحت نکردن به شایعات روز دوم » جستجو .

در آن گزارش سعی من دوری از شایعات امنیتی و انتظامی مطرح بود ؛ چرا که قصد داشتم نگاهی به روند عملیات جستجو و نجات از سوی دو گروه وابسته به «هلال احمر» و «کوه نوردی رسمی استان» داشته باشم.

اینک اما شایعات قوت گرفته و احتمال اینکه فرد مفقود در اختیار برخی افراد مستقر در کوهستان های نوار مرزی آذربایجان غربی باشد اندک اندک جدی تر مطرح می شود.

۱- به نوبه ی خود امیدوارم که چنین باشد و وی به خانه و خانواده ی خود بپیوندد.

۲- این واقعه در صورت قطعی شدن هیچ تاثیری در روند بیان شده در روزهای جستجو از آغاز تا اتمام روز سوم نحواهد داشت. چرا که آن وقایع آنگونه که روایت کردم رخ داد.


پس از آن پرسش های تازه پدید آمدند:

رضا فتحی : يعنی اين فرد به گروگان گرفته شده؟

تو اروميه چه خبره؟

و دیگران هم شاید خوشحال بودند از اینکه گمشده اگر دستگیر شده باشد بهتر است تا مرده باشد !

من هم از فاریابی پرسیدم که:

سلام آقای فاریابی

امیدوارم که خوب و سلامت باشید
نمیدونم من اخبار رو پیگیری نکردم و یا اینکه اصلا خبر دیگری در مورد آن گمشده منتشر نشد ؟
ممکنه که آخرین خبر را اعلام کنید ؟ اینکه حداقل این دوست کوهنورد سلامت است ؟
با سپاس

و این پاسخ را گرفتم:

جناب ثابتیان با احترام در خصوص سوال شما مطلبی به آدرس زیر را پیش تر منتشر کردم:
http://kouhestan.persianblog.ir/post/130

آدرس بالا همان پست شایعات به اطلاعات جدید بدل میشوند است.

و آخرین بخش:

مفقود راژان در میان انبوهی از یخ و برف پیدا شد

کالبد بی جان کریم کیا مهر، مفقود زمستان گذشته در کوهستان خلیل در میان انبوهی از برف پیدا شد.

گزارشی از این حادثه و جستجو برای یافتن وی را ۲۵ دی ماه در سرود کوهستان منتشر کردم.

بر اساس اطلاع کوهپایه نشینان روستای راژان که امروز در دره های فرعی ربط به برداشت ریواس مشغول بودند کالبد بی جان کوه پیمای مفقود شده ی زمستان گذشته مشاهده شده است.

حوالی ساعت ۲۲:۱۵ آقایان سید شریف و رشادتی از معتمدان و اعضاء شورای روستای راژان در تماس تلفنی موضوع را اطلاع دادند.

تاکید شد که موضوع به اطلاع پاسگاه پلیس مستقر در منطقه اطلاع داده شود.

فردا برای دیدن موقعیت و بررسی خطاهای جستجوی زمستان گذشته راهی منطقه می شویم. برای وی آمرزش آرزو دارم.


خوب در مورد روند جستجو و نجات صحبتی نمی کنم ولی نقل این همه مطلب از پست ها تا کامنت ها و تاکید بر آنها برای این بود تا بگویم که پیش داوری در مورد امری که بر درستی و یا نادرستی آن آگاه نیستیم تنها با تکیه بر تجربه پیشین و یا با توجه به سوژه میتواند پی آمد ناخوشایند و گاه فاجعه باری به دنبال داشته باشد.

مروری بر گزارش حادثه و خواندن کامنت ها و بعد پست شایعات به اطلاعات جدید بدل میشوند خواننده را به یقین میرساند که کریم کیامهر دستگیر شده است و خیال همه ما هم راحت شد که او زنده است و سرانجام بعد از چند ساعت یا چند روز آزاد خواهد شد و دیگر موضوع را پیگیری نمی کنیم کمااینکه بعد از خدود یک ماه وقتی از سرنوشت گمشده پرسیدم آقای فاریابی مرا به پست شایعات به .... روانه کرد و این یعنی فرشید فاریابی و سایر جستجوگران هم به همین باور رسیده اندکه کریم کیامهر در بازداشت است.

با پرسش های زیر موافقید؟

با چه دلیل و سند و یا گواهی دستگیر شدن گمشده برای ما به اثبات رسید؟

آیا پس از آن روزهای بحران کسی از نزدیکان او و یا از تیم جستجو و یا دیگر کوهنوردان استان پیگیر سرنوشت او شد؟

اگر بله پس چرا دست کم برای روشن سازی افکار جامعه کوهنوردی خبری در این مورد منتشر نشد؟

آیا خانواده گمشده در طول این 4 ماه همچنان در انتظار آزادی او بودند؟

آیا اگر با وجود این تردید به جستجو ادامه میدادیم میتوانستیم او را زنده بجوییم ؟

آیا ما مقصریم؟






۲ نظر:

ناشناس گفت...

مهمایون مؤیدزاده هستم دبیر هیئت کوهنوردی استان آذربایجان غربی ، فرشیدرا خوب میشناسم کافیست شماهم یکبار با او همسفر شوید متوجه میشوید همه درد زندگ وعالم را در همان یک سفر به سر شما خالی خواهد کرد او با گزارش غیر واقعی خود ( گزارش یک حادثه ) همه را سخت به انتقاد می گیرد با کارهای مثبت کاری ندارد هزار و یک کار مثبت در مقابل یک کار اشتباه، دیگر از کارهای مثبت صحبتی بمیان نخواهد آورد
از فرشید میپرسم شما که در هلال اهمر امدادگر آن همم باصطلاح از فعالان هستید!؟ چرااز سگهای آلمانی هلال اهمر که روزانه هزینه های گزافی را فاکتور مینمایند نکردید چرا درخواست جستجو با سگ های آلمانی را نکردید!؟
مطلع شدم پزشکی قانونی مرگ را پس از سه روز از شکسته شدن ستون فقرات از ناحیه کمر و بیهوشی اعلام کرده است آیا در صورت استفاده از سگ های آلمانی که به همین منظور نگهداری شده است استفاده میشد بهتر نبود !؟
مقصر کیست ؟ چرا از میله های سونداژ استفاده نکردید؟اگر به یاد داشته باشی در روز حادثه من بهمراه دبیر کمیته روابط عمومی هیئت به هلال اهمر آمدم و شما با یک تیم یازده نفره سیاهی لشکر در آنجا حضور داشتید شما با سیاهی لشگر راهی منطقه راژان شدید و به ما گفتید در خودرو هلال اهمر جایی برای شما وجود نداردو بعنوان نیروی پشتیبان ما را دنبال نخودسیاه فرستادید و با سیاهی لشگر عازم منطقه شدید ولی باکمال تعجب اطلاع یافتم (توسط روستائیان و نیروی انتظامی منطقه) که فقط سه نفر به راژان رفته بودید و فردای روز حادثه که اینجانب بهمراه مسؤلین کمیته های هیئت جهت جستجو به مطقه رفتیم و شما که باناسزاگویی که چرا دبر کمیته روابط عمومی را در هلال اهمربرای حضور در جلسه جاگذاشته ایدو دیگر ......
همان طور که گزارش کرده اید من و دیگر همنوردان که هلال اهمر هیچگونه نقشی در کاوش وجستجو نداشت بعلت نداشتن میله سونداژ حدود پنجاه متر بالاتر از فرد یافته شده کلا" توسط باطوم ممنطقه را جستجوکردیم چرا با توجه به اسرار گروه جستجوگر وخود شما اقدام به حداقل سونداژ نکردید و داوطلبین را با سخنان تلخ وادار به مراجعت کردید
شما بگویید کسی که برای جستجو و امدادرسانی آن هم در برف یج میآید چطور ممکن است با خود وسایل نمیآورد ؟ در گزارش یک حادثه نوشته ای گروه مراجعه کننده وسایلشان را ندادند ولی خدا گواه است که دروغ می گویی چرا که من دبیر هیئت کلاه طوفان ،باطوم،گرانپون،کلنگ ودیگر ابزار همراهم رادادم باید بگویم که اشتباه کردم چرا؟ کسی که برای امداد راهیمنطقه آنهم در زمستان وکوهستان میشود برای کمک میآید نه برای میهمانی ؟
باشماخیلی حرفها دارم باشد برای بعد ؟؟
آدرس سایت هیئت
www.urmiamc.ir
خوشحال میشم در سایت خود لینک کنید

لطفا"در سایت درج کنید

ناشناس گفت...

سلام سوال های بسیار جالبی طرح کرده اید.